میرنیوز
خبرگزاری مهر؛ گروه مجله _ مرضیه کیان: معلوم نیست روزانه چند صدای هشدار عدم تشخیص چهره یا عدم شناسایی اثر انگشت از دستگاههای ورودی ساختمانهای اداری به صدا در میآید! درست نایستادن جلوی دستگاه و جابجا گذاشتن انگشتها که میتواند علتش حواسپرتی، خوابآلودگی، عجله یا هر چیز دیگر باشد که بماند، سوژه مورد نظر ما تغییراتی است که در اثر انگشت و مخصوصاً چهره ایجاد میشود و هم برای کارمند دردسر درست میکند و هم برای بخش اداری.
تکلیف دستگاههای تشخیص اثر انگشت که مشخص است
در دستگاههای تشخیص اثر انگشت نمیتوان کارمند را مقصر همه آزار و اذیتها دانست، چون قطع به یقین خودش هم از اینکه انگشتش زخمی شده یا بر اثر استفاده زیاد از الکل و مواد ضد عفونی کننده، پوست دستش آسیب دیده و باعث محو شدن اثر انگشتش شده، دل خوشی ندارد.
اگر بخواهیم بند و تبصرهای هم اضافه کنیم، این است که شاید بشود در اسفندماه و نزدیک خانهتکانی عید، حواس جمع نبودن و سهلانگاری به خاطر عجله کردن در کارها را گردن کارمند مفلوکی انداخت که هم باید کارهای خانه را جمع و جور کند و هم صبح فردا رأس ساعت در اداره حضور داشته باشد و ناگهان میبیند که ای دل غافل! انگشت سبابهای که باید حضور سر ساعتش را با اثر همان ثابت کند، با لبه چاقو یا تیزی گوشه بشقاب چینیِ لبپر شده خراش برداشته، اما الحق در بقیه موارد مثل استفاده از الکل و مواد ضدعفونی کننده که این همه به مصرف آنها برای رعایت پروتکلها توصیه شده، نمیتوان مقصر خطابش کرد.
امان از ادارههایی که دستگاه حضور و غیابشان، تشخیص چهرهای است!
صدای هشدار دستگاههای تشخیص اثر انگشت یا به دلیل جراحت است یا شکستگی و سوختگی و این دست مصائب… اما امان از ادارههایی که دستگاه حضور و غیابشان، از مدل تشخیص چهرهای است! یعنی اگر گفته شود میتوان برای هر عدم تشخیص چهره یک روایت جدا نوشت، اغراق نیست.
پای صحبت یکی از کارمندهای اداری که جدا از همه کارهایی که بر دوش دارد، متصدی همین امر حضور و غیاب کارمندان نیز هست، نشستیم: «روزی نیست که یکی از همکاران به دلیل عدم ثبت حضورشان روی دستگاه تشخیص چهره به واحد اداری مراجعه نکند! مشکل در آقایان بیشتر محدود میشود به اصلاح صورتشان؛ آن هم زمانیکه به طور کامل پیرایش صورتشان را تغییر میدهند، مثلاً وقتی که محاسن صورت را با شماره صفر ماشین ریشتراش اصلاح کنند، اما در خانمها تغییرات زیاد است و اتفاقاً خیلی از جراحیها و کارهای زیبایی صورت را از طریق همین عدم تشخیص چهره متوجه میشوم! مثلاً شما جراحی بوکالفت، بلفاروپلاستی (همان جراحی پلک بالا و پایین) یا لیفت شقیقه و ابرو را شنیدهاید؟
برعکس آنچه تصور میشود، تغییر سبک آرایش خیلی در تشخیص چهره خللی ایجاد نمیکند، اما کارهایی مثل بوتاکس، تاتوی ابرو، برجستهسازی گونه و جراحی بینی و فک و این موارد، دردسر ساز میشود.»
این کارمند اداری با وجود کار مضاعفی که این تغییرات برایش به وجود میآورد، خم به ابرو نمیآورد و میگوید: «حالا اگر این تغییرات یک بار بود، با شناسایی مجدد چهره تمام میشد، اما مشکل اینجاست که معمولاً در جراحیهای زیبایی روندی وجود دارد که هر کدام آنها مسبب شناسایی مجدد چهره میشود؛ مثلاً فردی که جراحی فک انجام داده یک بار باید برای تورم ناشی از دوره بعد جراحی، چهرهاش تعریف شود و مجدداً بعد از حدود یک ماه برای زمانی که صاحب چهره جدید شد و ورم صورتش فروکش کرد. در جراحی بینی هم تا زمانی که چسب روی بینی زده میشود یک تعریف دارد و زمانی که چسب برداشته میشود، تعریف دوباره.»
مگر مدعی شعار «من همه چیزم طبیعیه» نیستیم؟
جدا از بار افزون شده روی دوش همکار اداری، مشکلات کارمندی که زیر تیغ جراحی یا سوزنهای زیبایی هم رفته کم نیست و جالب است که قبل از عمل جراحی یا حتی همان سوزن نازک بوتاکس، از موارد سخت احتمالی دوران نقاهت اطلاع دارد، اما چه شد که با تمام سختیها این موج زیباییسازی به هر قیمتی در جامعه جاری شده و با وجود شعار «من همه چیزم طبیعیه» یا با بیان انگلیسی باب شده «من نچرالم»، همچنان فوج فوج صفهای پر ازدحام در مطب پزشکان زیبایی به چشم میخورد؟
هر فردی که تن به عملهای زیبایی میدهد، دلیل قانع کننده خودش را دارد. یکی از کارمندها که عمل زیبایی بینی انجام داده میگوید: «عمل بینی که دیگر جز جراحی زیبایی به حساب نمیآید! به نظرم از ۱۰۰ درصد افرادی که در مترو و محیط کار و فامیل و دوستان با آنها روبرو میشوم، راحت ۷۰ درصدشان این عمل را انجام دادهاند و طوری شده که اگر یک نفر این کار را انجام ندهد، از جمع فاصله گرفته…!»
صحبتهای کارمند دیگری که هر سال ۲ بار به دلیل تمدید بوتاکس با مشکل عدم تشخیص چهره مواجه میشود و سالهاست که بینی جراحی شده دارد هم بیشباهت به کارمند قبل نیست: «وقتی بازیگران را در قاب سینما و تلویزیون میبینم که اصلاً سنشان به چهرهشان نمیخورد و ظاهرشان خیلی جوانتر نشان میدهد، ترغیب میشوم که از علم روز استفاده کنم و به خودم برسم؛ البته اوایلی که بوتاکس تزریق میکردم تا یکسال ماندگار بود و نیاز به شارژ مجدد نداشت اما از مرحله دوم به بعد، زودتر از موعد نیاز به شارژ پیدا کرد. با جستجو در اینترنت متوجه شدم که بوتاکس به مرور زمان تأثیر اولیه را که ندارد هیچ، تازه معکوس هم جواب میدهد، اما چیزی که هست این است که گرفتارش شدم و مجبورم ادامه دهم وگرنه بدتر از قبل میشود.»
یکی از کارمندان که ۲۲ سال دارد و تازه وارد بازار کار شده هم از این جمع بی نصیب نمانده: «تا وقتی بینیام را عمل نکرده بودم، خیلی احساس بدی نسبت به خودم داشتم. خیلی از دوستانم در همان دوران مدرسه عمل جراحی انجام داده بودند، اما من چون نمیتوانستم هزینهاش را پرداخت کنم تمام تلاشم را کردم تا درآمدی داشته باشم و بتوانم این کار را انجام دهم.»
دستگاه تشخیص چهره تمام معادلات را به هم میزند
بماند که با تمام فشارهای روانی که بسیاری از محققان در مورد آن پژوهشهای متعددی انجام دادهاند و برخی نیز این جراحیهای زیبایی را ناشی از آسیب شناختی میدانند، خیلی از افراد هم تحت تأثیر ذات زیبایی دوستی در این مسیر قرار گرفتهاند و با علم بر سختیهایی که در عمل جراحی و دوره نقاهت بعد از آن وجود دارد، تن به عمل زیبایی دادند.
به نظر سختتر از پشت سرگذاشتن همه راههایی که برای عمل زیبایی وجود دارد زمانی است که کارمند بعد از چند روز مرخصی، سر ساعت در اداره حاضر میشود و به دلیل عدم شناسایی دستگاه تشخیص چهره حداقل ۱۰ دقیقهای جلوی دستگاه جابجا میشود و به نتیجهای نمیرسد، که همین باعث میشود تأخیر در محل کار هم به مصائب قبلی اضافه شود.
حالا این بنده خدا هر چقدر هم به دکترش گفته باشد جراحی را به صورت طبیعی انجام دهد و طوری باشد که کسی متوجه نشود، هوشمندی دستگاه تشخیص چهره تمام معادلاتش را به هم میزند.
جالب است بدانید برعکس بازار پر رونقی که از چند سال گذشته در عرصه زیبایی به راه افتاده و سالانه فقط بین ۲۵ تا ۸۰ هزار عمل زیبایی بینی در ایران انجام میشود، خیلی از کشورها برای داشتن چهره طبیعی فرهنگسازی میکنند و قطعه موسیقی معروف «کُن أنت» حمود الخضر، خواننده کویتی نمونهای از این فرهنگسازی است.
منبع : خبرگزاری مهر
پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
صف طلا در بازار خیابان جهاد
شوخیهای موشکی!
اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش
خادمی که در کربلا مرگ خود را پیش بینی کرده بود
موکبداری عاشقانه شهربابکیها در عمارت ماری خانم فرانسوی
توصیههای طب ایرانی برای پیادهروی اربعین
یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون عرش
عکسی که هیچوقت نگرفتیم...
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!
بازندگان کنکور!
جایی برای درمان درد دیدن!/ چشمها؛ قدردان دستهای روشناییبخش