میرنیوز

کتاب‌خانه‌ای سیار در کوچه پس کوچه‌های شهر

کتاب‌خانه‌ای سیار در کوچه پس کوچه‌های شهر 2020-12-09T08:56:45+03:30

خبرگزاری مهر؛ مجله مهر _ مرضیه کیان: کوله کتاب مهتاب چند سال است که روی دوش مهتاب رمضانی، در رفت و آمدهای خود حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. مهتاب رمضانی ۴۱ سال دارد و کارشناس رشته روانشناسی است. کوله پشتی زرد رنگ معروف او دلیلی شد تا علامت سوال‌هایی که بالای سرمان ایجاد شده بود را از او بپرسیم:

انگیزه و ایده کارتان از کجا شروع شد؟

انگیزه آغاز آن قطعاً از خانه کتابدار کودک و نوجوان محله منیریه شهر تهران به مدیریت خانم ملیحه پیشداد و همسرشان آقای ایوب موحدی پور، جرقه خورد. این کلبه یک تفاوت ارزشمند داشت و آن هم امنیت و آرامش خاصش بود. به حق می‌گویم: این خانواده، زندگی خود را به پای "خود ساختگی کودکان" گذاشت و این نکته، وجه مشترک همه کسانی‌ست که نه با یک پا، بلکه با دوپا پله‌های خانه را بالا می‌روند.

از سال ۸۶ ع ضو کارگاه شدم و فعالیت‌های اجرایی متنوعی را شروع کردم؛ مهم‌تر از آن اینکه در کتابخانه بزرگسال خانه هم ثبت نام کردم.

در رفت و آمدهای "خونه به خانه " و "خانه به خونه " به اتفاق خواهر بزرگترم متوجه دوره‌های «سبد خواندن با خانواده» شدم. بلوایی در من به پاشد. علامت سوال بزرگی در سرم ایجاد شد. بی‌قرار و بی‌تاب شده بودم. دلشوره‌ای عجیب داشتم و با خودم می‌گفتم «یعنی چی؟ قرار هست چیکار کنیم؟ یعنی می‌ریم کتاب می‌گیریم میاریم برای خانواده می‌خونیم و برمی‌گردونیم؟ یا نه! مثل خیلی از کلاس‌های خشک و ترسناک یکی صداست و سخنران و دیگری فقط نیمچه گوش؟ که آخرسر هم نمره‌ای بگیرد و امتیازی به دست بیاورد؟ بعد هم نخود نخود هرکه رود خانه خود؟!»

اما درست برعکس آنچه فکر می‌کردم، اولین نشست و معارفه با حضور آموزگاران ادبیات داستانی کودک و نوجوان به این شکل بود که معلم، تسهیلگر و ترویجگر کتاب‌خوانی، در کنار اعضا داوطلب و مشتاق، خیلی گرم، صمیمی و دایره‌وار روی صندلی‌های شاد، در زیرزمینی مصفا از جنس ساده زیستی و سنت، دور هم آرام گرفتیم. خانم اخوت از این بقچه‌های فرهنگی رونمایی کرد؛ نرم و شیرین! نه به شکل برخی معلم‌های اخمو و بی احساس...

به ازای هر ۱۵ -۲۰ نفری که ثبت نام کرده بودیم یک بقچه با رنگ‌های مختلف برایمان ساخته شده بود که حاوی کتاب‌های گوناگون بود؛ از فرهنگ‌نامه و فارسی‌آموز نخودی زندگی‌نامه بازی‌های کهن ایران گرفته تا رمان و داستان و غیرداستان.

هرکدام از این زنان فعال، چند دقیقه‌ای صحبت کردند و از اهمیّت پیوند خانواده با کتاب گفتند. آخر خانم اخوت گفت: «هر کدومتون ی بقچه‌ای را به دلخواه بردارید و ببرید خونه. فکر کنید می‌تونید چه کاری باهاش انجام بدید؟»

کتاب‌خانه‌ای سیار در کوچه پس کوچه‌های شهر

همه با خوشحالی از هم جدا شدیم. به اتفاق خواهرم برگشتم خانه. سریع شروع کردم به چیدن کتابها روی پیشخوان آشپزخونه؛ حضور کتاب‌ها کنار سماور زغالی و کاسه‌های گِلی آبی رنگ پر شده از دانه‌های یاقوتی انار و ظرف بادام وگردو وکشمش با یک استکان کمر باریک برایم حس بسیار خوبی داشت. یاد این افتادم که خواندن کتاب درست مثل خوردن بادام است؛ وقتی یک بادام بخوری نمی‌توانی از بقیه‌ش دست بکشی!

یک ماه تا نوبت بعدی جلسه فرصت داشتم و این دلیلی شد برای اینکه خانواده و همسایه و اهالی ساختمان را با کتاب خوب آشتی بدهم.

به برکت خواندن کتاب تلویزیون خانه خاموش شد؛ عروس، داماد، پدر، خواهر، برادر، و نوه‌ها تقریباً بیشتر روزها سرگرم خواندن کتاب شدند. وقتی کتاب توانست تلویزیون را خاموش کند، انگیزه من چند برابر شد! اینجاست که می‌گویند: «هیچ اتفاقی "اتفاقی" نیست تو این دنیا».

انتظار به سر رسید و روز احساسی جلسه آمد. نوبت من که شد از آنچه دید و شنیده بودم تعریف کردم که یکدفعه جمله اول به جمله دوم نرسیده که صدای چیلیک چیلیک و نور گرم و پرمهر دوربین خانم اخوت توجهم را جلب کرد. همه کف زدند و تشویق جانانه کردند. خانم اخوت گفت: «مهتاب کارت خیلی قشنگ بوده ولی دیگه چه کاری می‌تونی با این کتاب‌ها انجام بدی؟» گفتم «خیلی کارها…». این ترغیب چنان اثرگذار بود که تبدیل به اجرای ده‌ها قدم در مسیر مطالعه بین مردم و من و ما شد.

از فعالیت و هدفتان برای ما بگویید. (این‌که کجاها تشریف می‌برید؟ چه کتاب‌هایی با چه موضوعاتی می‌خوانید؟ برای چه رده سنی؟)

همزمان با طرح "سبد خواندن با خانواده" بساط کتاب‌ها را به اتوبوس بردم. هر جمعه با مسافرها کتاب می‌خواندیم. اسمش را گذاشته بودم طرح" کوله پشتی راه آهن- تجریش (گلابدره دربند)".

هر روز ۲۰، ۳۰ تا کتاب و کتابچه شخصی و امانت، برای سنین مختلف و با موضوعات مختلف مثل روانشناسی، شعر، ادبیات داستانی، اطلاعات عمومی، زندگی‌نامه، رمان کوتاه و… می‌ریختم داخل کوله و سوار اتوبوس می‌شدم. بعد از سلام و احوال‌پرسی، دعوتشان می‌کردم به استفاده رایگان از کتابها. سبد به دست جلوی مسافرها می‌رفتم و کتاب تعارف می‌کردم. آن‌ها هم تا توقف اتوبوس در ایستگاه مدنظرشان مشغول کتاب‌خواندن میشدند. اولین بار که بازخورد خوب را دیدم مشتاق شدم که این کار تداوم داشته باشد. اغلب با راننده هماهنگ می‌کردم که مسافران را از یک در پیاده کند که کتاب‌ها گم نشوند. مسافرها اکثراً استقبال می‌کردند؛ شاید گاهی فقط نگاهی به اسم کتاب یا دو خط از آن می‌انداختند، اما همین مقدار کم هم آن‌ها را از چاله چوله‌های زندگی و زباله‌های ذهن دور می‌کرد.

کتاب‌خانه‌ای سیار در کوچه پس کوچه‌های شهر

یادم می‌آید یک بار دختر خانمی که فارغ التحصیل مقطع دکترا بود برایم نوشت: «فکر نمی‌کردم مطالعه آنقدر مهم باشه که شما را به این کار وادارد. گمان می‌کردم همین قدر مطالعه درسی که دارم کافی و باقی‌ست.»

این مرحله در چند ین صبح روز جمعه با مسیر اتوبوسی راه آهن تجریش و برعکس تمام شد؛ با تمام سختی و شیرینی‌هایش.

خلاصه اینکه طرح یک ساله سبد خواندن با خانواده از سال ۸۸-۸۹ خورد و به سرانجام رسید. دوره‌های بعدی هم همچنان ادامه داشت؛ هم برای افراد جدید و هم برای عضای قدیمی که می‌توانستند مجدد شرکت کنند.

همین که میدیدم تعداد کتاب‌هایی که می‌خوانم بیشتر شده و هرکس که من را می ‌بیند از کتاب حرف می‌زند، انگیزه بیشتری برای ادامه دادن طرح پیدا می‌کردم.

بر خلاف قبل که در مهمانی‌های خانوادگی حرف‌های معمول زده می‌شد، الان کتاب و جذابیت‌هایش جای همه آن‌ها را گرفته بود.

رقص کتاب‌ها برایم مثل یک رسالت شده بود. تغییرات مثبتی که روی ذهن و روانم گذاشت من را به این درک رساند که اصلاً نمی‌شود کتاب نخواند، پس بزرگترین هدفم «اهمیّت و ضرورت مطالعه با مردم» شد؛ دلم می‌خواست با مردم و دیگران این شادی مهم را سهیم شوم.

حرکت و گردش سیار کتاب‌ها از خانه و همسایه و کوه و بوستان و سالن‌های انتظار پزشکی، ورزشی، زیبایی و… شروع شد و به میدانی بزرگ‌تر مثل پارک، بیمارستان، مجتمع‌های مسکونی، مترو، قطار، روستا و بیرون شهر رسید.‌

کتاب‌ها متنوع هستند و برای همه گروه‌های سنی از نوزاد تا ۱۰۰ سال است؛ از کتاب لالایی نوزاد و شعر مخصوص مادر باردار گرفته تا کتاب‌های داستان و غیر داستان و سرگرمی و تربیتی و هنر و...

چون تلاش ما این است که کتاب خوب و با کیفیت دست شهروندان بدهیم، با دقت و انرژی زیادی کتاب‌ها را انتخاب می‌کنیم.

با وجود شرایط کرونایی فعالیت‌های‌تان مثل سابق ادامه دارد؟

همانطور که می‌دانید فعالیت من به صورت فیزیکی و حضوری در سطح شهر بود، اما با توجه به شرایطی که به وجود آمده، مدتی‌ست در شبکه اجتماعی اینستاگرام صفحه‌ای راه اندازی کردم و از این طریق هم تا جایی که فرصت یاری کند مشغولم. بخش‌هایی که برای بکه اجتماعی در نظر گرفتم مثل: علاقه‌مند کردن و شروع قلقلک دادن به دوستی با کتاب، معرفی کتاب خوب از ناشر معتبر، معرفی نویسنده ی حاذق و خوش قلم، اطلاع رسانی اخبار کوله کتاب مهتاب و بخش‌های فرهنگی دیگر باعث شده که عملاً ساعت‌های زیادی را صرف این کار کنم.

کار من هیچ زمان‌بندی ثابت و مشخصی ندارد، ممکن است در طول هفته دو بار از صبح تا شب مشغول باشم و ممکن است در طول ماه دو الی سه بار باشد. به غیر از مدت زمانی که به خاطر مرگ پدرم احوال روحی سختی داشتم که مجبور شدم مدتی دست نگه دارم، کتابخانه سیار مهتاب در حال حرکت و عمل بوده تا امروز.‌

کتاب‌خانه‌ای سیار در کوچه پس کوچه‌های شهر

در حین فعالیت‌های‌تان در این چند سال با چه مشکل‌هایی مواجه شده‌اید؟

گاهی شده جایی بروم که مخالفت کنند، مجوز بخواهند و با بیسیم، پلیس، نگهبان و مأمور با تحکم و تندی روبه‌رو شوم که منجر به جمع کردن وسایلم شده. از طرفی هم شده جایی بروم که شرایط آنقدر خوب باشد که ۸- ۹ ساعت در پارک مشغول باشم؛ بدون کوچک‌ترین تنش، خلل و بی‌ادبی.

تنهایی این طرح را اجرا می کنید یا به صورت گروهی؟

تنها که نیستم خداوند همیشه با من بوده. درکل چند نفری با میل و علاقه شخصی به من ملحق شدند و زحمات داوطلبانه‌ای متقبل شدند؛ گاهی بودند و گاهی از سختی رفت و آمد و انتظار در سرما و گرما خسته شدند و چون توقع داشتند که مردم همکاری و استقبال بیشتری داشته باشند این کار را بی‌فایده می ‌دیدند و ناامید می‌شدند، یا به دلیل مشغله‌های شخصی و دانشجویی با ناراحتی از طرح جدا می‌شدند.در مجموع احساس می‌کنم با دعای مادرم و کمک‌های معنوی و مالی‌شان به تنهایی در لین راه باشم.

از جانب ارگانی هم حمایت می‌شوید؟

مهم‌ترین حامی معنوی من و کوله پشتی در کنار تشویق‌های مکرر و دلچسب خانم ندا موحدی‌پور (از عاملین مؤثر خانه کتابدار کودک و نوجوان، طراح بازی و اسباب بازی Beh toys و فعال فرهنگی)، خانم نوش‌آفرین انصاری (استاد ادبیات کودک، پژوهشگر، کتابدار و دبیر شورای کتاب کودک) بود که در کنار دوستان دیگر باعث انگیزه و رشد من بودند.

ناگفته نماند که تا امروز مردم تقریباً بیست جلد و دو سه نشر هم چند جلد کتاب به میز ترویج اهدا کردند.

از طرفی سازمان‌های دولتی و نیمه دولتی مثل وزارت فرهنگ و ارشاد در سال ۹۴ با اهدای کتاب، لوح تقدیر و سکه، حسینی نیکنام و مرتضی بریری رئیس مجموعه و مدیر روابط عمومی خانه کتاب و ادبیات خانه کتاب در سال ۹۸ با اهدای کتاب و پوشش خبری و مرکز تبادل کتاب، آقای رضایی مسئول روابط عمومی هم با اهدای کتاب توجه و تشویق ماندگاری برای من داشتند.

کتاب‌خانه‌ای سیار در کوچه پس کوچه‌های شهر

به لحاظ مالی هم برای شما سودی دارد؟

خیر اصلاً. با هزینه و پس اندازهای شخصی مخارجم را تأمین می‌کنم، حتی شده از خیلی چیزها زدم اما کوله آگاهی و صلح را سر زنده و استوار نگه داشتم (البته با عنایت خاص خداوند.)

شنیدید می‌گویند «وقتی یک بادام میخوری نمی‌توانی بعدی و بعدی را نخوری»؟ حکایت علاقه من به تداوم این کار هم عین بادام خوردن است. با تمام سختی‌هایی که در این راه وجود دارد، راهی که انتخاب کردم را دوست دارم و از آن حس خوبی می‌گیرم.

استقبال به چه صورت بوده؟ شده کسی هم مخالفت کنه و رفتار بدی داشته باشه؟

استقبال داخل قطار و مترو خیلی خوب هستش ولی گاهی مواقع در برخی پارک‌های جنوب تهران جذب و دعوت برخی رهگذران سخت می‌شود.‌

نحوه‌ی برخوردها متفاوت هست؛ در این راه باید پذیرش و درک خوبی داشته باشید وگرنه ادامه راه خسته کننده می‌شود! مردم گاهی اصرار دارند که کتاب برای خودشان شود، یا حتی چند مورد پیش آمده مادر یا همسر خانواده خواسته کتاب را ببرد و گوشه‌ای از پارک بنشیند و آن را بخواند که همراهش این اجازه را به او نداده.

کوله کتاب مهتاب سعی دارد فضایی ایجاد کند که مردم احساس آرامش داشته باشند؛ یکی از راه‌ها هم این است که تا مردم به کتاب‌ها می‌رسند، شروع نمی‌کند به سینجین کردن که «چرا کتاب نمیخونید؟» یا «چرا اهل مطالعه نیستید؟» و به نظرم این روش یکی از راه‌های جذب مخاطب هستش.

اوضاع کتاب‌خوانی را در جامعه چطور می‌بینید؟

تا همین چند وقت پیش هم افرادی بودند که نسبت به داشتن صفحه شخصی در شبکه‌های اجتماعی مثل اینستاگرام سرسختی می‌کردند، اما با توجه به سبک جدیدی که در جامعه به وجود آمده و تکنولوژی که بی‌داد می‌کند، شرایط ایجاب کرده که همه در این دنیای مجازی پا بگذارند.

همین فضای مجازی باعث تحولاتی درون انسان شده و توسعه کسب و کار را هم متحول کرده؛ مثلاً ایجاد شغل و کارآفرینی را تحت تأثیر قرار داده.‌

از خوبی های فضای مجازی برنامه‌های طنز و کمدی، استارتاپ‌ها، انیمیشن‌ها و برنامه‌های خنده‌دار اجتماعی است که با ورود مهمان ناخوانده کرونا، موجب سرگرمی، شادی و تقویت روحیه مردم شده.‌

کتاب‌خانه‌ای سیار در کوچه پس کوچه‌های شهر

اما نباید یادمان برود که در این فضا، برای کتاب و کتاب‌خوانی هم باید چاره‌ای اندیشید. با اینکه طبق آمار وزارت فرهنگ و ارشاد، مردم در دوران کرونا بیشتر مطالعه کرده اند، اما باز هم باید جنبید! چرا که سرانه روزانه مطالعه‌مان احوال خوبی ندارد؛ همه چیز وارونه شده. فرهنگ عامه بیشتر از قبل با انتشار محتواهای ظاهر فریب، کودک و نوجوان را به سمت پوچی، بی هویتی و غیر انسانی بودن می‌کشاند. شاید این رفتارهای عجیب و غریب نوجوان و سبقت‌شان در مسائل غیر اخلاقی و نمایش‌های کاذب، آنان را به سراب برساند؛ زیرا با تبلیغات و تحت شعاع قرار دادن جوانان، ارزش‌های انسانی و صلح و سازش جای خود را به مادی‌گرایی صرف و تحسین زیبایی و خودشیفتگی داده است.

اما چاره چیست و چه باید کرد؟ این راه حل همان آرزوی کوله کتاب مهتاب است؛ اینکه همه، هر روز کتاب بخوانیم و زمان‌های خالی ر با خواندن کتاب خوب بگذرانیم.

تعدادی از مطالبه‌های کوله کتاب را برایتان میگویم که با رفع آن‌ها خیلی از مشکلات رفع می‌شود:

۱ _اگر موانع اجرایی برطرف شود سبب می‌شود که سفره کوله کتاب، بدون حساسیت و سخت‌گیری هرجا که مردم وقت آزاد دارند یا منتظر هستند، پهن شود؛ مثلاً اگر نیاز به کارت مجوز بود، ارگان یا مسئول مربوطه همکاری کند تا فرهنگ کتاب‌خوانی ترویج شود.‌

۲- زمان‌هایی هست که خیلی کوله سنگین میشود و تعداد کتاب‌ها زیاد است که مجبور می‌شوم از آژانس یا خودروهای اینترنتی استفاده کنم که هزینه آور است؛ اگر شرایطی پیش بیاید که امکان رفت‌وآمد تردد راحت‌تر شود، به مکان‌های بیشتری می‌روم.

۳- با توجه به اینکه کتاب‌ها مرتب در حال جابجایی روی نیمکت پارک، لب حوض و فواره آب، دست به دست شدن بین و قرار گرفتن روی زمین در گرما و سرما و باران و… است، زودتر از معمول خراب می‌شوند و مرتب باید کتاب شارژ شوند، اگر نویسنده‌ها و ناشران موفق به این موضوع توجه داشته باشند در شارژ کتاب‌ها دچار مشکل نمی‌شوم.

در آخر کمک هم می‌خواهم از تمام کسانی که دغدغه کتاب نخواندن مردم را دارند هر کاری از دستشان بر می‌آید برای کوله کتاب که با آن‌ها هم هدف است، انجام دهند.

منبع : خبرگزاری مهر


کلمات کلیدی :
اشتراک گذاری :

آخرین اخبار مجازی

مغازه‌ای که هر سال موکب می‌شود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!

مغازه‌ای که هر سال موکب می‌شود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
2023-09-07T17:16:53+03:30
«هر چه داریم از امام حسین(ع) داریم. زندگی‌مان مال امام حسین(ع) است. این کار هم بساط هر سال است، این مغازه پدرمان است که خادم و عاشق امام حسین (ع) بود. ما هم ...

مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیم‌کره!

مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیم‌کره!
2023-09-04T15:36:59+03:30
فیلتر کردن بسترهای مختلف فضای مجازی در سطح جهان مسئله تازه‌ای نیست؛ از جنوب غرب آسیا که شدت فیلترینگ در آن بیشتر است گرفته تا چند قاره آن طرف‌تر در کشور کانادا.

دلتنگ‌ها یکدیگر را پیدا می‌کنند/ کربلایی‌شدن بدون نیت قبلی!

دلتنگ‌ها یکدیگر را پیدا می‌کنند/ کربلایی‌شدن بدون نیت قبلی!
2023-09-03T13:30:14+03:30
هنگام تماشای اعزام زائران افغانستانی اشک می‌ریختند؛ گویا دلتنگ‌ها یکدیگر را پیدا می‌کنند و انگار بدرقه اربعینی‌ها، به مناسک جاماندگان تبدیل شده باشد، جاماندگ...

خوش‌رویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون

خوش‌رویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
2023-08-26T10:01:16+03:30
«مشکل زائران افغانستانی ارتباط چندانی به ایران ندارد؛ مربوط به دولت افغانستان است که اربعین برایش در اولویت نیست و متولی دولتی برای زیارت اربعین ندارد، بنابر...

دشمن آتش و تبر/ «من، حبیب‌الله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»

دشمن آتش و تبر/ «من، حبیب‌الله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
2023-08-15T14:21:28+03:30
حبیب‌الله حاجی‌زاده، سال‌ها است بدون اینکه کسی از او بخواهد یا حقوقی دریافت کند از جنگل‌ها مراقبت می‌کند: «ما نه می‌گذاریم آتش به جان جنگل بیفتد، نه می‌گذاری...

گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!

گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
2023-08-14T13:07:53+03:30
شبکه‌های اجتماعی این روزها چالش‌هایی را رواج می‌دهند که مبنای علمی ندارند، دنبال جذب مخاطب هستند و سعی دارند القا کنند: «شما تنها با شرکت در چالش‌ها، به یک ا...

چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندان‌بان/ پارک و هتل نمی‌خواهیم؛ درخت‌ها را آب بدهید!

چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندان‌بان/ پارک و هتل نمی‌خواهیم؛ درخت‌ها را آب بدهید!
2023-08-12T13:01:13+03:30
همسایگان زندان «رجایی شهر» بعد از تخلیه از این ندامتگاه، بیش از آنکه از سال‌ها همجواری با آن شکایت کنند، به فکر آینده بودند: «ما از مسئولان پارک و هتل نمی‌خو...

«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسه‌های نظامی

«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسه‌های نظامی
2023-08-07T20:23:55+03:30
بعد از پایان دیدار خودم را به امیر ایرانی می‌رسانم و می‌گویم بعد از این مأموریت چه برنامه‌ای دارید؟ مختصر جواب می‌دهد: «انشاالله دوستان و دشمنان را مثل مأمور...

«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسه‌های نظامی!

«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسه‌های نظامی!
2023-08-07T15:57:38+03:30
بعد از پایان دیدار خودم را به امیر ایرانی می‌رسانم و می‌گویم بعد از این مأموریت چه برنامه‌ای دارید؟ مختصر جواب می‌دهد: «انشاالله دوستان و دشمنان را مثل مأمور...

ماجرای شلغم‌های یک نماینده در توئیتر

ماجرای شلغم‌های یک نماینده در توئیتر
2023-08-01T14:43:59+03:30
روزنامه «جوان» در گزارشی به ماجرای جر و بحث اخیر نماینده مردم تربت‌جام در مجلس با کاربران توئیتری پرداخت.

سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دست‌هایم در مسیر شهر جان داد!»

سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دست‌هایم در مسیر شهر جان داد!»
2023-07-29T00:24:02+03:30
«تقریباً دو ساعت طول کشید تا نارگل را به شهر ببریم. در این مسیر دخترم روی دست من بود و آرام جان می‌داد! شاید اگر جاده آسفالت بود و مسیر رسیدن به شهر راحت‌ و ...

سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دست‌هایم در مسیر شهر جان داد!»

سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دست‌هایم در مسیر شهر جان داد!»
2023-07-26T10:37:22+03:30
«تقریباً دو ساعت طول کشید تا نارگل را به شهر ببریم. در این مسیر دخترم روی دست من بود و آرام جان می‌داد! شاید اگر جاده آسفالت بود و مسیر رسیدن به شهر راحت‌ و ...

سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دست‌هایم جان داد!»

سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دست‌هایم جان داد!»
2023-07-26T09:43:56+03:30
«تقریباً دو ساعت طول کشید که نارگل را به شهر ببریم. در این مسیر دخترم روی دست من بود و آرام جان می‌داد! شاید اگر جاده آسفالت بود و مسیر رسیدن به شهر راحت‌ و ...

دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خط‌نویسی روی خط عاشقی!

دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خط‌نویسی روی خط عاشقی!
2023-07-23T11:03:54+03:30
«مجید دستانی» از 12سال ماشین‌نویسی در محرم می‌گوید که با رفقایش، خودروها را با خط خوش مزین به نام اباعبدالله(ع) می‌کنند،خودروهایی که تا مدت‌ها مثل بیلبوردهای...

وام‌های راحت‌الحلقوم و ضمانت‌های ضربدری!

وام‌های راحت‌الحلقوم و ضمانت‌های ضربدری!
2023-07-20T12:18:55+03:30
روزنامه «همشهری» در گزارشی به تبلیغات اخیر برخی شرکت‌ها برای اعطای وام بدون ضامن پرداخت و ابعاد غیرقانونی بودن آن را شفاف کرد، این گزارش همچنین توضیحاتی دربا...

عاقبت بخیری یک پمپ بنزین! 

عاقبت بخیری یک پمپ بنزین! 
2023-07-20T11:38:56+03:30
خودرو را پارک کردم و به محل گودبرداری برگشتم و پرسیدم اینجا قبلاً پمپ بنزین نبود؟ جوابشان حافظه تصویری‌ام را تأیید کرد: «پمپ بنزین بود! دیگر نیست؛ حالا قرار ...

تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!

تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!
2023-07-19T13:19:04+03:30
می‌گویند نوشیدن چای داغ در لیوان‌های پلاستیکی احتمال ابتلاء به سرطان را افزایش می‌دهد؛ اعتراضی نیست! فقط ای کاش طعم چای بعد از روضه را عوض نکند. کافی است چای...

بازندگان کنکور!

بازندگان کنکور!
2023-07-16T13:07:00+03:30
روزنامه «جام جم» در گزارشی به تاثیر شرایط جغرافیایی و شکاف طبقات اجتماعی بر قبولی رشته‌های دانشگاهی در دهک‌های مختلف جامعه پرداخته و از دهک‌های ضعیف به عنوان...

جایی برای درمان درد دیدن!/ چشم‌ها؛ قدردان دست‌های روشنایی‌بخش

جایی برای درمان درد دیدن!/ چشم‌ها؛ قدردان دست‌های روشنایی‌بخش
2023-07-16T13:06:59+03:30
پیر و جوان ندارد، تقریباً همه باندی به چشم دارند و دستی به در و دیوار! اینجا همه درد چشم دارند؛ درد بینایی! و ضیا با تخصص خود به چشم‌ها نور روشنایی می‌بخشد، ...

چگونه دختران دهه‌هشتادی محله بانی برگزاری یک مراسم ازدواج شدند؟

چگونه دختران دهه‌هشتادی محله بانی برگزاری یک مراسم ازدواج شدند؟
2023-07-16T10:54:01+03:30
روزنامه «همشهری» به سراغ یکی از محله‌های تهران رفت که در آن دختران دهه هشتادی با برگزاری مراسم عروسی از آغاز سنین نوجوانی باعث و بانی امر خیر می‌شوند. ​​​​​​​

جهان‌شهر علوی/ غم و شادی شیعیان به هم گره خورده است

جهان‌شهر علوی/ غم و شادی شیعیان به هم گره خورده است
2023-07-11T14:22:15+03:30
تاجیک، تمام روز لحظه‌ای استراحت نکرده و در مسیر شلوغ «مهمونی ۱۰ کیلومتری» خدمت کرده اما در دل حسرت می‌خورد که کاش تمام شیعیان دنیا می‌توانستند در جشن بزرگ ام...

فعلا حرف خواب و خوراک نباشد؛ بعد از مراسم همه سِرُم می‌زنیم!

فعلا حرف خواب و خوراک نباشد؛ بعد از مراسم همه سِرُم می‌زنیم!
2023-07-07T14:28:52+03:30
حرف آخر را یکی از خادمان می‌زند: «یادتان نرود؛ قرار است یکی از بزرگ‌ترین کارهای دنیا را انجام بدهیم. تا صبح شنبه کسی حرف از خواب و خوراک نزند، بعد از مراسم ه...

«چند قطره باران» بر گونه آرزوهای کوچک/ پیتزای مهربانی بدون عکس!

«چند قطره باران» بر گونه آرزوهای کوچک/ پیتزای مهربانی بدون عکس!
2023-07-06T12:22:13+03:30
حسن صلواتی چند سالی است که با همراهی دوستان عکاس و هنرمندش یک حرکت جذاب را شروع کرده است؛ فروش عکس‌ها به نفع بچه‌های محروم! امسال هم سفره پیتزای آنها به عشق ...

«سر بر دامن ماه»؛ روایتی از زندگی تنها همسر امام هادی (ع)

«سر بر دامن ماه»؛ روایتی از زندگی تنها همسر امام هادی (ع)
2023-07-04T14:22:10+03:30
«سر بر دامن ماه» از طریق برش کمتر دیده‌شده تاریخ یعنی زندگی امام هادی (ع)، قدم به روایت غیبت امام زمان (عج) می‌گذارد و در این میان شخصیت «بانو حُدیث» مادربزر...

«سر بر دامن ماه»؛ روایتی مدرن از زندگی تنها همسر امام هادی (ع)

«سر بر دامن ماه»؛ روایتی مدرن از زندگی تنها همسر امام هادی (ع)
2023-07-04T09:42:14+03:30
«سر بر دامن ماه» از طریق برش کمتر دیده‌شده تاریخ یعنی زندگی امام هادی (ع)، قدم به روایت غیبت امام زمان (عج) می‌گذارد و در این میان شخصیت «بانو حُدیث» مادربزر...

کارت شما مسدود است!/ زخم رفتارهای سلیقه‌ای با مهاجران

کارت شما مسدود است!/ زخم رفتارهای سلیقه‌ای با مهاجران
2023-06-28T08:48:35+03:30
اواخر خرداد هر سال با پایان مهلت کارت‌های آمایش، حساب‌ بانکی مهاجران افغانستانی برای مدتی نامعلوم مسدود می‌شود؛ اقدامی که بیش از یک دستورالعمل مدیریتی، اعمال...

عروسی که صبح ازدواجش دوید/ می‌گفتند قدت کوتاه است، برو یک رشته دیگر!

عروسی که صبح ازدواجش دوید/ می‌گفتند قدت کوتاه است، برو یک رشته دیگر!
2023-06-27T01:41:38+03:30
سال‌های زیادی از زمانی که به اسماعیل‌نژاد می‌گفتند «قدت کوتاه است، به درد دویدن نمی‌خوری» می‌گذرد اما او امروز رکورددار دوی سرعت در ایران است و رویای کسب مدا...

عکاسان خبری، دشمن کسی نیستند!/ ثبت تاریخ از دل آتش تا قلب کرونا

عکاسان خبری، دشمن کسی نیستند!/ ثبت تاریخ از دل آتش تا قلب کرونا
2023-06-11T12:21:13+03:30
«عکاس خبری دشمن کسی نیست! باید به این آگاهی برسیم که عکاس، ثبت‌کننده تاریخ است و قرار نیست نگاه پررنگ سیاسی داشته باشد، دغدغه جدی عکاسان این است که در هر شرا...

غنی‌سازی با خلوص بالا برای رفع تحریم است/همچنان با آژانس بین‌المللی انرژی تعامل داریم

غنی‌سازی با خلوص بالا برای رفع تحریم است/همچنان  با آژانس بین‌المللی انرژی تعامل داریم
2023-06-11T00:00:47+03:30
محمد اسلامی رئیس سازمان انرژی اتمی گفت غنی‌سازی‌های با خلوص بالا برای این صورت گرفته تا تحریم‌ها لغو شوند، هدف قانونگذار هم همین بوده که اقدام راهبردی برای ل...

چرا راه آهن رشت - آستارا کلیدی‌ترین پروژه ریلی کشور است؟

چرا راه آهن رشت  - آستارا کلیدی‌ترین پروژه ریلی کشور است؟
2023-05-18T11:13:51+03:30
کریدور شمال - جنوب یک مسیر اقتصادی مهم و استراتژیک برای ترانزیت بار میان هند، روسیه و شمال اروپا از طریق ایران است که راه‌آهن رشت - آستارا به عنوان حلقه مفق...
X فیلم جدید فیلم جدید دانلود فیلم و سریال تبلیغات شما (پیام به تلگرام)