میرنیوز

«ما رایت الا جمیلا»؛ یک روز در منزل شهیدان حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس

«ما رایت الا جمیلا»؛ یک روز در منزل شهیدان حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس 2020-01-13T13:55:12+03:30

خبرگزاری مهر؛ گروه مجله: الهه آخرتی: ورودی کوچه پلاکاردی که همسایه‌ها تهیه و نصب کرده بودند به چشمم خورد "کاش در بهشت هم همسایه‌ات باشیم". حاج قاسم داشت از توی عکسش روی پلاکارد می‌خندید. خنده‌اش مثل همیشه بی‌ریا و باور کردنی بود. برعکس خبر شهادتش. ساختمان ساده خانه حاج قاسم پیش رویم بود و همهمه جمعیت زیادی که مقابل آن جمع شده بودند توی گوشم اما همچنان قدم‌هایی که مرا برای عرض تسلیت شهادت سردار پیش می‌برد را باور نمی‌کردم.

درب پارکینگ را برای ورود مردها و درب اصلی را به خانم‌ها اختصاص داده بودند. گل و گلدان‌های حیاط کوچک و نقلی خانه وقت‌شناسانه همه سرما زده و زرد بودند. نگاه خانم‌هایی که توی حیاط یا روی پله‌ها ایستاده بودند همانند نگاه مردهای پشت در مبهوت بود و از آن غم می‌بارید. پله‌ها را با تصور خستگی که بیشتر وقت‌ها هنگام به خانه رسیدن در جان سردار نشسته بوده است بالا رفتم. راست می‌گویند که شرف المکان بالمکین (شرافت هر مکان بسته به ساکن آن است). خانه ساده و دلنشین سردار هنوز آکنده از عطر دلنشین وجود حاج قاسم بود.

«ولی دو و سه نصفِ شب می‌دیدیم دوباره شال و کلاه کرده. می‌گفتم بابا، خسته‌ای تازه اومدی! می‌گفت بچه‌هام تنهان. بچه‌هام زیر آتشند. بچه‌های شما رو می‌گفت. شهدا رو می‌گفت» در قاب درِ اتاقی که پذیرای خانم‌ها بود با دختر رفیق قدیمی و صمیمی سردار، حاج محمود خالقی روبه رو شدم. همان حاج محمودی که سردار با اشاره به نامش در دست نوشته زیبایش، به همسرش گفته بود "جای قبرم را در مزار شهدای کرمان مشخص کرده‌ام، محمود می‌داند". صدایش گرفته و خش‌دار شده بود. دو تا فکر تازه هم به افکاری که توی سرم می‌چرخید اضافه شد. فکر اینکه فاطمه حق دارد صدایش در نیاید و اشکش خشک نشود و این فکر که خدا به داد دل خانواده سردار برسد.

اتاق پر از جمعیت بود. جمعیتی که مدام پر و خالی می‌شد. به هر طرف نگاه می‌کردی چهره آشنای عزیزی از خانواده شهدا پیش چشمت بود. اشک‌های روی صورت‌هایشان، ناآرامی نگاه‌شان و بی‌پناهی فرزندان خردسال شهدای مدافع حرم همه و همه می‌گفت بیشتر از اینکه برای تسلیت گفتن آمده باشند برای التیام غمی که از درون به دل‌هایشان چنگ می‌زد به خانه سردار پناه آورده‌اند.

بچه‌های شهدا دوباره یتیم شدند

هرچه باشد در تمام این سال‌ها حاج قاسم پناه و پشتیبانشان بود. دختر کوچک سردار، زینب، حق داشت که با دیدنشان بگوید: «بچه‌های شهدا دوباره یتیم شدند».

مادران شهدای مدافع حرم که با عکس شهیدانشان در دست وارد شدند، زینب شخصاً به استقبالشان رفت. برای خودش رسالتی زینبی تعریف کرده بود که مانع از آرام گرفتنش می‌شد. بغض پیچیده بود توی صدایش و اشک روی صورتش راه باز کرده بود اما حرفش را می‌زد: «خوش آمدید. روز و شب بابام بچه‌های شما بود. هربار بعد از مدت‌ها می‌آمد یک کوه خستگی روی دوشش بود. سرم را می‌گذاشتم روی شانه‌اش تا نفسم به گردنش بخورد و باورش شود در خانه است و خستگی از تنش در برود. خودش این‌طوری دوست داشت. با همون دستش، با همون دستش روی سرم دست می‌کشید....» بقیه حرف‌های زینب توی صدای گریه جمعیت گم شد. دیگر سخت می‌شد حرف‌هایش را در خلال هق هق گریه‌ها دنبال کرد: «ولی دو و سه نصفِ شب می‌دیدیم دوباره شال و کلاه کرده. می‌گفتم بابا، خسته‌ای تازه اومدی! می‌گفت بچه‌هام تنهان. بچه‌هام زیر آتشند. بچه‌های شما رو می‌گفت. شهدا رو می‌گفت».

میان های های گریه دردمندانه حاضران اتاق، پسر شهید حججی پیش آمد و توی صورتم خندید. لبخندش شیرین بود و خواستنی. نگاهم بین صورت زیبای علی آقای حججی و اتیکت روی لباس نظامی‌اش که رویش نوشته شده بود "جون خادم المهدی" در نوسان بود و به این فکر می‌کردم که چقدر زخم روی دلمان داریم. چقدر حرف نگفته به نمایندگی از یک ملت برای علی حججی داشتم. ترجیح دادم همه‌شان را به حرف‌های دیگر و بغض و اشک خانواده شهدا گره بزنم و با تأسی به سالار شهیدان، فقط خدا را توی دلم مخاطب قرار بدهم و کلام نورانی‌شان هنگام پاشیدن خون علی اصغر به آسمان را تکرار کنم: «آن چه بر ما وارد می‌شود، برایم آسان است؛ چون بر خدا پوشیده نیست و در پیش دید اوست».

چیزی نگذشت که همسر و دو تن از دختران «شهید سید مصطفی بدرالدین» از در وارد شدند. برای سر سلامتی دادن به خانواده سردار به سختی پرواز پیدا کرده و خودشان را به ایران رسانده بودند. خیلی زود هم باید بر می‌گشتند. صبر و شکوه وقارشان را در رفت و آمدهایی که برای گردآوری خاطرات سید ذوالفقار با هم داشتیم دیده بودم اما شکستن بغضم در بغل خانم «فاطمه حرب»، اشک‌های این زن مقاوم و نستوه را هم جاری کرد. باز افکار تازه‌ای توی سرم جولان می‌داد. خانواده سید ذوالفقار و حاج قاسم درد سوزان مشترکی داشتند. هر دو شهید را از روی ترس و بزدلی با فرار از رویارویی مستقیم، ناجوان مردانه مورد اصابت قرار داده بودند.

کمی بعد با همراهی خانواده عزیز سید مصطفی بدرالدین، راهی منزل ابو مهدی شدیم. در پارکینگ خانه، تصویر ابومهدی با آن چهره نورانی و نجیبش اولین کسی بود که به ما خوش آمد گفت. دور تا دور بنر تصویرش را دسته گل‌ها احاطه کرده بود. انگار که مثل جایگاه ابدی‌اش، دیگر توی دنیا هم در بهشت است. خانه ابومهدی یکپارچه نور بود. دختران شهید داغدار و غم دیده بودند اما امکان نداشت کسی با آن‌ها رو به رو شود و محو صلابت و وقارشان نشود.

غروب دلگیر روز یکشنبه با هم‌نشینی مبارکی در محضر خانواده ابومهدی همراه شده بود. همسر شهید گرم هم صحبتی با همسر شهید بدرالدین شده بود که آشنایی و رفقات همسرانشان به سال‌ها قبل باز می‌گشت و من ذوب در صحبت‌های «منارِ ابومهدی». گوشم به حرف‌هایش بود و در ذهنم شباهت‌هایش با پدر را بررسی می‌کردم.

شباهت ظاهری، شباهت کلامی، شباهت رفتار و حتی شباهت در آن لبخند شیرینی که گاه گاه روی لب‌هایش می‌آمد. انگار ابومهدی از قاب چشم‌های منار که گاهی در اوج نجابت پر از اشک می‌شد نگاهمان می‌کرد. اشک می‌آمد و چشم‌هایش را تر می‌کرد اما اجازه نمی‌داد بجوشد و سر ریز شود. می‌خواست برای ابومهدی خوب میان‌داری کند. الحق که موفق هم بود. به جای اینکه ما تسلی دهنده منار و خواهرهایش باشیم، همه داشتیم از آن‌ها انرژی می‌گرفتیم. دختران ابومهدی از پدر و دلتنگی‌هایشان می‌گفتند اما بیش از هر چیز "ما رایت الا جمیلا" در کلامشان مشهود بود.

بدون اینکه از هم جواری با خانواده ابومهدی سیر شده باشیم، لبریز از احساس عزت و آرامش از خانه شهید بیرون آمدیم. کشتی امواج متلاطم افکاری که از صبح در ذهنم جولان می‌داد دیگر به ساحل رسیده بود "کل یوم عاشوراء و کل ارض کربلاء".

منبع : خبرگزاری مهر


کلمات کلیدی :
اشتراک گذاری :

آخرین اخبار مجازی

مغازه‌ای که هر سال موکب می‌شود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!

مغازه‌ای که هر سال موکب می‌شود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
2023-09-07T17:16:53+03:30
«هر چه داریم از امام حسین(ع) داریم. زندگی‌مان مال امام حسین(ع) است. این کار هم بساط هر سال است، این مغازه پدرمان است که خادم و عاشق امام حسین (ع) بود. ما هم ...

مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیم‌کره!

مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیم‌کره!
2023-09-04T15:36:59+03:30
فیلتر کردن بسترهای مختلف فضای مجازی در سطح جهان مسئله تازه‌ای نیست؛ از جنوب غرب آسیا که شدت فیلترینگ در آن بیشتر است گرفته تا چند قاره آن طرف‌تر در کشور کانادا.

دلتنگ‌ها یکدیگر را پیدا می‌کنند/ کربلایی‌شدن بدون نیت قبلی!

دلتنگ‌ها یکدیگر را پیدا می‌کنند/ کربلایی‌شدن بدون نیت قبلی!
2023-09-03T13:30:14+03:30
هنگام تماشای اعزام زائران افغانستانی اشک می‌ریختند؛ گویا دلتنگ‌ها یکدیگر را پیدا می‌کنند و انگار بدرقه اربعینی‌ها، به مناسک جاماندگان تبدیل شده باشد، جاماندگ...

خوش‌رویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون

خوش‌رویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
2023-08-26T10:01:16+03:30
«مشکل زائران افغانستانی ارتباط چندانی به ایران ندارد؛ مربوط به دولت افغانستان است که اربعین برایش در اولویت نیست و متولی دولتی برای زیارت اربعین ندارد، بنابر...

دشمن آتش و تبر/ «من، حبیب‌الله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»

دشمن آتش و تبر/ «من، حبیب‌الله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
2023-08-15T14:21:28+03:30
حبیب‌الله حاجی‌زاده، سال‌ها است بدون اینکه کسی از او بخواهد یا حقوقی دریافت کند از جنگل‌ها مراقبت می‌کند: «ما نه می‌گذاریم آتش به جان جنگل بیفتد، نه می‌گذاری...

گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!

گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
2023-08-14T13:07:53+03:30
شبکه‌های اجتماعی این روزها چالش‌هایی را رواج می‌دهند که مبنای علمی ندارند، دنبال جذب مخاطب هستند و سعی دارند القا کنند: «شما تنها با شرکت در چالش‌ها، به یک ا...

چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندان‌بان/ پارک و هتل نمی‌خواهیم؛ درخت‌ها را آب بدهید!

چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندان‌بان/ پارک و هتل نمی‌خواهیم؛ درخت‌ها را آب بدهید!
2023-08-12T13:01:13+03:30
همسایگان زندان «رجایی شهر» بعد از تخلیه از این ندامتگاه، بیش از آنکه از سال‌ها همجواری با آن شکایت کنند، به فکر آینده بودند: «ما از مسئولان پارک و هتل نمی‌خو...

«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسه‌های نظامی

«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسه‌های نظامی
2023-08-07T20:23:55+03:30
بعد از پایان دیدار خودم را به امیر ایرانی می‌رسانم و می‌گویم بعد از این مأموریت چه برنامه‌ای دارید؟ مختصر جواب می‌دهد: «انشاالله دوستان و دشمنان را مثل مأمور...

«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسه‌های نظامی!

«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسه‌های نظامی!
2023-08-07T15:57:38+03:30
بعد از پایان دیدار خودم را به امیر ایرانی می‌رسانم و می‌گویم بعد از این مأموریت چه برنامه‌ای دارید؟ مختصر جواب می‌دهد: «انشاالله دوستان و دشمنان را مثل مأمور...

ماجرای شلغم‌های یک نماینده در توئیتر

ماجرای شلغم‌های یک نماینده در توئیتر
2023-08-01T14:43:59+03:30
روزنامه «جوان» در گزارشی به ماجرای جر و بحث اخیر نماینده مردم تربت‌جام در مجلس با کاربران توئیتری پرداخت.

سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دست‌هایم در مسیر شهر جان داد!»

سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دست‌هایم در مسیر شهر جان داد!»
2023-07-29T00:24:02+03:30
«تقریباً دو ساعت طول کشید تا نارگل را به شهر ببریم. در این مسیر دخترم روی دست من بود و آرام جان می‌داد! شاید اگر جاده آسفالت بود و مسیر رسیدن به شهر راحت‌ و ...

سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دست‌هایم در مسیر شهر جان داد!»

سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دست‌هایم در مسیر شهر جان داد!»
2023-07-26T10:37:22+03:30
«تقریباً دو ساعت طول کشید تا نارگل را به شهر ببریم. در این مسیر دخترم روی دست من بود و آرام جان می‌داد! شاید اگر جاده آسفالت بود و مسیر رسیدن به شهر راحت‌ و ...

سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دست‌هایم جان داد!»

سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دست‌هایم جان داد!»
2023-07-26T09:43:56+03:30
«تقریباً دو ساعت طول کشید که نارگل را به شهر ببریم. در این مسیر دخترم روی دست من بود و آرام جان می‌داد! شاید اگر جاده آسفالت بود و مسیر رسیدن به شهر راحت‌ و ...

دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خط‌نویسی روی خط عاشقی!

دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خط‌نویسی روی خط عاشقی!
2023-07-23T11:03:54+03:30
«مجید دستانی» از 12سال ماشین‌نویسی در محرم می‌گوید که با رفقایش، خودروها را با خط خوش مزین به نام اباعبدالله(ع) می‌کنند،خودروهایی که تا مدت‌ها مثل بیلبوردهای...

وام‌های راحت‌الحلقوم و ضمانت‌های ضربدری!

وام‌های راحت‌الحلقوم و ضمانت‌های ضربدری!
2023-07-20T12:18:55+03:30
روزنامه «همشهری» در گزارشی به تبلیغات اخیر برخی شرکت‌ها برای اعطای وام بدون ضامن پرداخت و ابعاد غیرقانونی بودن آن را شفاف کرد، این گزارش همچنین توضیحاتی دربا...

عاقبت بخیری یک پمپ بنزین! 

عاقبت بخیری یک پمپ بنزین! 
2023-07-20T11:38:56+03:30
خودرو را پارک کردم و به محل گودبرداری برگشتم و پرسیدم اینجا قبلاً پمپ بنزین نبود؟ جوابشان حافظه تصویری‌ام را تأیید کرد: «پمپ بنزین بود! دیگر نیست؛ حالا قرار ...

تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!

تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!
2023-07-19T13:19:04+03:30
می‌گویند نوشیدن چای داغ در لیوان‌های پلاستیکی احتمال ابتلاء به سرطان را افزایش می‌دهد؛ اعتراضی نیست! فقط ای کاش طعم چای بعد از روضه را عوض نکند. کافی است چای...

بازندگان کنکور!

بازندگان کنکور!
2023-07-16T13:07:00+03:30
روزنامه «جام جم» در گزارشی به تاثیر شرایط جغرافیایی و شکاف طبقات اجتماعی بر قبولی رشته‌های دانشگاهی در دهک‌های مختلف جامعه پرداخته و از دهک‌های ضعیف به عنوان...

جایی برای درمان درد دیدن!/ چشم‌ها؛ قدردان دست‌های روشنایی‌بخش

جایی برای درمان درد دیدن!/ چشم‌ها؛ قدردان دست‌های روشنایی‌بخش
2023-07-16T13:06:59+03:30
پیر و جوان ندارد، تقریباً همه باندی به چشم دارند و دستی به در و دیوار! اینجا همه درد چشم دارند؛ درد بینایی! و ضیا با تخصص خود به چشم‌ها نور روشنایی می‌بخشد، ...

چگونه دختران دهه‌هشتادی محله بانی برگزاری یک مراسم ازدواج شدند؟

چگونه دختران دهه‌هشتادی محله بانی برگزاری یک مراسم ازدواج شدند؟
2023-07-16T10:54:01+03:30
روزنامه «همشهری» به سراغ یکی از محله‌های تهران رفت که در آن دختران دهه هشتادی با برگزاری مراسم عروسی از آغاز سنین نوجوانی باعث و بانی امر خیر می‌شوند. ​​​​​​​

جهان‌شهر علوی/ غم و شادی شیعیان به هم گره خورده است

جهان‌شهر علوی/ غم و شادی شیعیان به هم گره خورده است
2023-07-11T14:22:15+03:30
تاجیک، تمام روز لحظه‌ای استراحت نکرده و در مسیر شلوغ «مهمونی ۱۰ کیلومتری» خدمت کرده اما در دل حسرت می‌خورد که کاش تمام شیعیان دنیا می‌توانستند در جشن بزرگ ام...

فعلا حرف خواب و خوراک نباشد؛ بعد از مراسم همه سِرُم می‌زنیم!

فعلا حرف خواب و خوراک نباشد؛ بعد از مراسم همه سِرُم می‌زنیم!
2023-07-07T14:28:52+03:30
حرف آخر را یکی از خادمان می‌زند: «یادتان نرود؛ قرار است یکی از بزرگ‌ترین کارهای دنیا را انجام بدهیم. تا صبح شنبه کسی حرف از خواب و خوراک نزند، بعد از مراسم ه...

«چند قطره باران» بر گونه آرزوهای کوچک/ پیتزای مهربانی بدون عکس!

«چند قطره باران» بر گونه آرزوهای کوچک/ پیتزای مهربانی بدون عکس!
2023-07-06T12:22:13+03:30
حسن صلواتی چند سالی است که با همراهی دوستان عکاس و هنرمندش یک حرکت جذاب را شروع کرده است؛ فروش عکس‌ها به نفع بچه‌های محروم! امسال هم سفره پیتزای آنها به عشق ...

«سر بر دامن ماه»؛ روایتی از زندگی تنها همسر امام هادی (ع)

«سر بر دامن ماه»؛ روایتی از زندگی تنها همسر امام هادی (ع)
2023-07-04T14:22:10+03:30
«سر بر دامن ماه» از طریق برش کمتر دیده‌شده تاریخ یعنی زندگی امام هادی (ع)، قدم به روایت غیبت امام زمان (عج) می‌گذارد و در این میان شخصیت «بانو حُدیث» مادربزر...

«سر بر دامن ماه»؛ روایتی مدرن از زندگی تنها همسر امام هادی (ع)

«سر بر دامن ماه»؛ روایتی مدرن از زندگی تنها همسر امام هادی (ع)
2023-07-04T09:42:14+03:30
«سر بر دامن ماه» از طریق برش کمتر دیده‌شده تاریخ یعنی زندگی امام هادی (ع)، قدم به روایت غیبت امام زمان (عج) می‌گذارد و در این میان شخصیت «بانو حُدیث» مادربزر...

کارت شما مسدود است!/ زخم رفتارهای سلیقه‌ای با مهاجران

کارت شما مسدود است!/ زخم رفتارهای سلیقه‌ای با مهاجران
2023-06-28T08:48:35+03:30
اواخر خرداد هر سال با پایان مهلت کارت‌های آمایش، حساب‌ بانکی مهاجران افغانستانی برای مدتی نامعلوم مسدود می‌شود؛ اقدامی که بیش از یک دستورالعمل مدیریتی، اعمال...

عروسی که صبح ازدواجش دوید/ می‌گفتند قدت کوتاه است، برو یک رشته دیگر!

عروسی که صبح ازدواجش دوید/ می‌گفتند قدت کوتاه است، برو یک رشته دیگر!
2023-06-27T01:41:38+03:30
سال‌های زیادی از زمانی که به اسماعیل‌نژاد می‌گفتند «قدت کوتاه است، به درد دویدن نمی‌خوری» می‌گذرد اما او امروز رکورددار دوی سرعت در ایران است و رویای کسب مدا...

عکاسان خبری، دشمن کسی نیستند!/ ثبت تاریخ از دل آتش تا قلب کرونا

عکاسان خبری، دشمن کسی نیستند!/ ثبت تاریخ از دل آتش تا قلب کرونا
2023-06-11T12:21:13+03:30
«عکاس خبری دشمن کسی نیست! باید به این آگاهی برسیم که عکاس، ثبت‌کننده تاریخ است و قرار نیست نگاه پررنگ سیاسی داشته باشد، دغدغه جدی عکاسان این است که در هر شرا...

غنی‌سازی با خلوص بالا برای رفع تحریم است/همچنان با آژانس بین‌المللی انرژی تعامل داریم

غنی‌سازی با خلوص بالا برای رفع تحریم است/همچنان  با آژانس بین‌المللی انرژی تعامل داریم
2023-06-11T00:00:47+03:30
محمد اسلامی رئیس سازمان انرژی اتمی گفت غنی‌سازی‌های با خلوص بالا برای این صورت گرفته تا تحریم‌ها لغو شوند، هدف قانونگذار هم همین بوده که اقدام راهبردی برای ل...

چرا راه آهن رشت - آستارا کلیدی‌ترین پروژه ریلی کشور است؟

چرا راه آهن رشت  - آستارا کلیدی‌ترین پروژه ریلی کشور است؟
2023-05-18T11:13:51+03:30
کریدور شمال - جنوب یک مسیر اقتصادی مهم و استراتژیک برای ترانزیت بار میان هند، روسیه و شمال اروپا از طریق ایران است که راه‌آهن رشت - آستارا به عنوان حلقه مفق...
X فیلم جدید فیلم جدید دانلود فیلم و سریال تبلیغات شما (پیام به تلگرام)