میرنیوز
به گزارش خبرگزاری مهر، ساعت حدود ۲۳ و ۳۰ دقیقه شامگاه یکشنبه است، گرمای هوا با اینکه ساعت ها از تاریک شدن هوا گذشته اما هنوز از زمین داغ کربلا بالا می آید و سیلیش گونه هایم را می آزارد آنچنان که احساس سوزش تازیانه های ظهرش را بر روی گونه هایم یادآور می شود.
مسیر پیاده روی در خیابان های منتهی به بین الحرمین، مملو از عاشقانه هایی است که هر کدام با نیتی و حاجتی پای در این مسیر گذارده اند.
یک نفر به عشق عباس (ع) به زائران آب تعارف می کند، دیگری با هم موکبی هایشان نذر دارند غذا و خوراک بین زائران توزیع کنند، آن دیگری شربت به زائران می دهد، موکبی چای عراقی و قهوه نذر دارد و پسر جوانی شیشه عطری در دست گرفته و با دلی مملو از حاجت به لباس زائران در حال عبور عطر اسپری می کند.
عده ای هم به شوق خریده شدن توسط یار از هر پست و منصبی که در شهرشان دارند می گذرند و چندین روز قبل اربعین به کربلا می آیند و زباله های زیر پای زائران حسین (ع) بهتر از جانشان را جمع می کنند و به این کار خود فخر می کنند و به این عشق فخر دارند.
اینان نیز چو ارباب بی کفنشان عشق به خوبی ها را نیک می شناسند و اگر زمانش برسد در راه عشق جان می سپارند.
عباس فرهنگ از همدان یکی از این افراد است که حالا به عنوان راننده خودرو جمع آوری زباله در کربلا کار انجام می دهد او که در شهر خود پست و مقامی قابل دارد و به شوق حسین به کربلا آمده تا در لباس پاکبان به زائرانش خدمت کند، می گوید، از سال ۹۲ با بیش از ۱۰۰ نفر و با ۱۲ خودرو حمل زباله در ایام پیاده روی اربعین به منظور پاکسازی خیابان ها، جمع آوری زباله ها و خدمت به زوار امام حسین (ع) به کربلا عزیمت می کنند.
فرهنگ با بیان اینکه ما حدود ۲۵ روز در کربلا می مانیم و به زوار خدمت رسانی می کنیم تصریح کرد: آرزوی ما خدمت هر ساله به زائران مرقد امام حسین و ابوالفضل العباس (ع) است.
وی می گوید: همینکه خداوند نعمت سلامتی را از او و خانواده اش نگرفته، خرسند است و می گوید: از خداوند چیز دیگری در ازای خدمتی که به زوار می کنم نمی خواهم.
وی افزود: اگر خدا توان و فرصت بدهد هر سال در موعد اربعین برای خدمت رسانی به زوار و جمع آوری زباله و پاکسازی معابر محل عبور زائران به کربلا می آید.
اسماعیل شهیدی دیگر مامور جمع آوری زباله در شهر کربلا است که وطنش همدان را به قصد خدمت به زوار امام حسین (ع) و ابوالفضل العباس ترک کرده است.
وی اظهار داشت: حدود حدود چهار سال است که به عنوان تیم پاکسازی و حمل زباله به کربلا عزیمت کرده است.
شهیدی اظهار داشت: حاجات زیادی را امام حسین و ابوالفضل العباس (ع) گرفته ام و همیشه به عشق حسین به کربلا می آیم.
وی می گوید: با عنایت ائمه اطهار (ع) خانه و خودرو خریدم و یقین دارم این لطف خدا به من به خاطر خدمت به زائران است.
جواد ملکی نیز که به همراه همکارانش از همدان به کربلا آمده می گوید: فقط به عشق امام حسین (ع) و خدمت به زائران به کربلا می آید و اقدام به جمع آوری زباله ها در کربلا کرده است.
وی تصریح کرد: سرتاسر زندگی من به عشق ائمه اطهار (ع) است و اگر هنوز قلبم می تپد معجزه آنهاست. چند سال قبل همسرم به بیماری سختی دچار شد که هر چه به پزشک مراجعه می کردیم، فایده ای نداشت. من با توسل به امام حسین و ابوالفضل العباس (ع) حاجتم را گرفتم و حال همسرم رو به بهبودی رفت و سلامتش را باز یافت. من سال اول حضورم در کربلا برای خدمت به زوار است اما اگر خداوند عنایت کند و فرصت بدهد هر سال برای خدمت به زائران به کربلا خواهم آمد.
سعید وزیری نیز که در حال جمع آوری زباله در طول مسیر است و صدای نفس نفس زدنش حکایت از تلاشی بی وقفه دارد می گوید: همیشه در زندگیم به سمت امام حسین می روم و از این کار راضی هستم زیرا حضور آقا را در زندگیم حس می کنم.
وی اظهار داشت: هر سال به صورت داوطلبانه به کربلا می آییم و به زائران امام حسین (ع) خدمت می کنم.
وی عشق به امام حسین و ائمه اطهار را بزرگترین هدیه خداوند دانست و گفت: این هدیه ای زیباست که مهر حسین در دل ماست.
منبع : خبرگزاری مهر
پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
صف طلا در بازار خیابان جهاد
شوخیهای موشکی!
اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
خادمی که در کربلا مرگ خود را پیش بینی کرده بود
موکبداری عاشقانه شهربابکیها در عمارت ماری خانم فرانسوی
توصیههای طب ایرانی برای پیادهروی اربعین
یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون عرش
عکسی که هیچوقت نگرفتیم...
مغازهای که هر سال موکب میشود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیمکره!
دلتنگها یکدیگر را پیدا میکنند/ کربلاییشدن بدون نیت قبلی!
خوشرویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
دشمن آتش و تبر/ «من، حبیبالله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندانبان/ پارک و هتل نمیخواهیم؛ درختها را آب بدهید!
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی
«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسههای نظامی!
ماجرای شلغمهای یک نماینده در توئیتر
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دستهایم در مسیر شهر جان داد!»
سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دستهایم جان داد!»
دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خطنویسی روی خط عاشقی!
وامهای راحتالحلقوم و ضمانتهای ضربدری!
عاقبت بخیری یک پمپ بنزین!
تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!
بازندگان کنکور!
جایی برای درمان درد دیدن!/ چشمها؛ قدردان دستهای روشناییبخش
چگونه دختران دهههشتادی محله بانی برگزاری یک مراسم ازدواج شدند؟