میرنیوز

خبرنگار دو شغله / روایت یک مادر خبرنگار

خبرنگار دو شغله / روایت یک مادر خبرنگار 2022-06-26T09:26:52+04:30

خبرگزاری مهر؛ گروه مجله: وجود زن‌ها در همه عرصه‌ها انکار ناپذیر است. حضور زنان به صورت فعال در مشاغل مختلف به گونه‌ای است که کمتر جایگاهی را پیدا می‌کنیم که قله‌های آن را بانوان فتح نکرده باشند. اما در بسیاری از مواقع همزمانی چند کار برای او یا مشکل‌زا بوده و یا استعدادهایش را شکوفا کرده است. اما این‌که می‌گوئیم مشکل‌زا بوده و یا در راستای شکوفایی استعدادش همراه بوده معنی توانایی یا ناتوانی شخص را نمی‌دهد. بلکه به نوع شخصیت افراد برمی‌گردد و تجربیاتی که در گذشته داشته‌اند و اطلاعاتی که از طریق مطالعه و مشاهده و ارتباط به دست آورده‌اند و عوامل دیگر. از آنجایی که دنیای زنان همیشه مورد توجه بشر بوده و مطالعه هر چه بیشتر آن ابعاد وجودی شخص را کشف می‌کند و به افراد نشان می‌دهد، مجله مهر بر آن شده که با گفتگو با مادرانی که در مشاغل مختلف فعالیت دارند، به روایت‌های آنان از زندگی یک مادر بپردازد. در گزارش امروز میزبان خانم «عطیه همتی» به عنوان یک خبرنگار بودیم. مادری که قبل از ازدواجش خبرنگار بوده، ازدواج که کرده خبرنگار بوده و در همین مشغولیت‌ها هم مادر شده. او الان یک مادر خبرنگار است.

عطیه به‌عنوان یک خبرنگار فرهنگی اجتماعی که در رسانه‌های مختلفی در دوران ۱۳ سال قبل کار کرده، در کار خودش یک خبرنگار شناخته شده است. حدود ۱۰ سال است که ازدواج کرده و دو سال و نیم است که مادر شده. بعد از این‌که به هم رسیدیم قبل از شروع مصاحبه نزدیک به یک ساعت گپ زدیم. قبل از این تنها از طریق شبکه‌های اجتماعی و تماس تلفنی می‌شناختمش. ابتدای مطرح کردن موضوع گفتگو «یک مادر خبرنگار» به سرعت گفت: «من مادر خوبی نیستم. مادر خاصی نیستم.» اما خبرنگار مهر بر این باور است که هر مادری به دلیل محبت ویژه‌اش به فرزند خود، نکات خاص تربیتی که برای او قائل است و روش‌های پیاده سازی این نکات روی فرزندش، خاص‌ترین مادرِ کودکِ خود است. ویترین اینستاگرام عطیه را کمی سخت و خشک معرفی می‌کرد اما تعامل با او در قالب یک گفتگوی گرم و صمیمی و به دور از کلیشه‌ها و خشکی بود. گفتگوی محدث تک‌فلاح را با عطیه همتی بخوانید.

مادر خبرنگار

از دید من یک خانم خبرنگار تا قبل از مادر شدن با یک آقای خبرنگار تفاوتی ندارد. اگر هم تفاوتی باشد، در فطریات زن و مرد است. خانم خبرنگار جزئیات بیشتری می‌بیند و آقا سه بعدی تر ابعاد مختلف را می بیند. حتی به صورت کلی به نظر من قبل و بعد از ازدواج هم تفاوت خاصی ندارند که این نظر من البته به نوع ازدواجشان هم ارتباط پیدا می‌کند. فقط تفاوت یک خانم متأهل با یک دختر مجرد را در این می‌بینم که من وقتی از خبرگزاری می‌رفتم بیرون دغدغه شام شب و ملزومات و خرید و … را داشتم ولی یک خانم مجرد کمتر از این دغدغه‌ها دارد.

خبرنگار دو شغله / روایت یک مادر خبرنگار

چند بار اینجا (در محل کار) شوخی کردم. گفتم: «بدویید من باید بروم سر شغل دومم.» با تعجب از من پرسیدند: «مگر جای دیگری هم کار می‌کنی؟ روزنامه هم می‌روی؟ (چون ساعت کار روزنامه‌ها بعد از ظهر است، اغلب.» می‌گفتم: «نه منظورم کارِ خانه است.» من کمی سنتی هستم در امور مدیریت خانه. یعنی دوست دارم هر شب یک شام خوب داشته باشم و سعی می‌کنم کارهای خانه را هم رسیدگی کنم. حالا اینکه چقدر موفق هستم نمی دانم. اما دوست دارم باشم.

در حوزه کاری من، کمتر پیش می‌آید که شب هم خبر داشته باشیم. سعی می‌کنم در خانه دور از خبر باشم اما نمی‌شود و گاهی اوقات شب‌ها هم گزارش‌نویسی دارم. اما بیرون رفتن ندارم. ولی ذهن خبرنگار و روزنامه‌نگار همیشه درگیر است. خبرنگاری مثل لباس نیست که آدم گاهی در بیاورد و از نقشش خارج شود. یک خبرنگار در همه لحظات زندگی دارد با شغلش زندگی می‌کند.

من با «دورکاری» به کار برگشتم

مرخصی زایمان را من به واسطه کرونا از دست دادم. با این توضیح که همه مادرها در دوران این مرخصی بعد از گذراندن بحران ابتدای زایمان، مهمانی می‌روند و مسافرت می‌روند و فضاهای تفریحی این‌طور را برای خود مهیا می‌کنند. من به دلیل وجود کرونا از اغلب این‌ها محروم بودم. نه مسافرت و نه مهمانی. بعد از دوران مرخصی زایمان هم، شروع کارم همزمان بود با قوانین دورکاری. از این لحاظ برای من خوب بود که من با دورکاری به کار برگشتم.

اگر از عادت‌های خودم بخواهم بگویم این است که قبل از مادر شدنم ممکن بود برای نوشتن گزارش دو روز زمان داشته باشم، می‌گذاشتم آخرِ این دو روز گزارش را تکمیل می‌کردم و از زمانم برای کارهای دیگر استفاده می‌کردم. با خودم می‌گفتم: «بگذار الان این کار را بکنم، بعد می‌نویسم.» یا «الان خسته‌ام. بخوابم بیدار شوم بعد می‌نویسم.» و حتی برخی اوقات کاری که شنبه (مثلاً) باید تحویل می‌دادم را روز یکشنبه تحویل می‌دادم. ولی بعد از بچه این‌طور نبود. تا دخترم می‌خوابید اگر گزارش را نوشتم، نوشتم. اگر ننوشتم معلوم نیست دیگر فرصتی داشته باشم. همین موضوع باعث شد که بعد از مادر شدنم کمتر تأخیری در ارائه کارهایم نداشتم و نظم محسوسی در کارهای خودم می‌دیدم و هم این‌که اگر نمی‌رسیدم که کاری را تحویل دهم دچار عذاب وجدان نمی‌شدم. چون فرصت‌ها همه استفاده شده بودند و وقت خاصی نداشتم که بخواهم برای کار مذکور صرف کنم. می‌گفتم با وجود بچه برای من شرایط فراهم نشد که این گزارش را بنویسم. خیری در این اتفاق بوده است. یا در کاری که وقت زیاد می‌برد، یاد گرفتم در کوتاه مدت و زمان کمتری کار بیشتری را انجام دهم.

توانایی‌های مادرانه

من بعد از مادر شدنم خیلی صبور شدم. می‌توانم بگویم بعد از مادر شدنم با یک عطیه تازه روبه‌رو شدم. عطیه قبلی هنوز در من دارد زندگی می‌کند. بابت تأخیر در یک کار تاوان کمتری می‌داد. این عطیه این طور نیست. این عطیه بابت تأخیر در کارش تاوان زیادی می‌دهد. به همین دلیل ترجیح می‌دهد که تعلل نکند. من اگر کاری را انجام ندهم و پشت گوش بیاندازم معلوم نیست دیگر بتوانم و وقتی پیدا کنم برای آنجا این کار یا نه. ولی قبل از مادر شدنم به ندرت پیش می‌آمد.

خبرنگار دو شغله / روایت یک مادر خبرنگار

عطیه جدید راه‌های میانبری را کشف کرده است که عطیه قدیمی بلد نبود. عطیه همتی جدید هم یک خبرنگار است، مثل عطیه همتی قبلی. با این تفاوت که اگر در حال مصاحبه تلفنی است دیگر محیط خانه سکوت قدیم را ندارد. عطیه الان مادر یک دختری دو سال و ۵ ماهه است که این کودک قادر به سکوت آن‌هم برای بلندمدت نیست. یک ساعت ساکت باشد تا مادر مصاحبه‌اش تمام شود؟ اصلاً! پس در زمان مصاحبه صدای کودکش را در زمینه دارد. خیلی اوقات دخترم دوست دارد وسط مکالمه تلفنی گوشی را به زور از من بگیرد و خودش با تلفن صحبت کند. خیلی موقع‌ها دوست داشت من به جای مکالمه تلفنی با او بازی کنم. و خیلی اتفاقات مشابه. به مرور راه میانبر پیدا کردم. مصاحبه‌ها را در قالب صوت در پیامرسان‌ها می‌گرفتم و سوال‌ها را ارسال می‌کردم و پاسخ می‌گرفتم. البته که در همه نوع مصاحبه‌ای این کار امکان پذیر نیست.

باید سعی کنی خودت را بزرگ‌تر کنی

با این‌که می‌دانم من توانایی تمرکز در شرایط سخت را هم دارم چون در خانواده پرسروصدای ما با وجود ۴ تا بچه این موضوع برایم جاافتاده بود. اما بچه در زندگی این مهارتم را بالا برد. من دیگر یاد گرفته بودم با جیغ و سر و صدای بچه تمرکزم به هم نخورد. یا زمانی که بچه از سر و کولم بالا می‌رود بتوانم به کارم ادامه دهم. شب‌ها که بچه خواب است کار می‌کنم. مجبورم وسط کار کات بدهم بروم به بچه رسیدگی کنم و دوباره برگردم ادامه کارم را انجام دهم. سعی می‌کردم در کوتاه‌ترین زمان برگردم به همان نقطه‌ای که بودم. من به این نتیجه رسیدم که وقتی چاره‌ای نداری باید سعی بکنی که خودت را بزرگ‌تر کنی. قوی‌تر باشی. یا نباید انجام بدهی و یا اگر می‌خواهی انجام دهی باید خودت را بالاتر بکشی. نمی‌توانم‌ها را باید به حداقل برسانی. انتخاب باید کرد. یا همین مسیر را می‌خواهم با سختی‌هایش پیش ببرم و یا یک زندگی آرام و بی‌دردسری را می‌خواهم ادامه بدهم و یا بعضی‌ها می‌گویند که من فرزندم را بزرگ کنم بعد ادامه می‌دهم. «انتخاب» خود انسان است. من تصمیم گرفته بودم حالا که شرایط دورکاری به بهانه کرونا برای کارم فراهم بود، از این شرایط بهترین استفاده را داشته باشم که البته الان آن دورکاری تمام شده‌است.

باید کلیشه‌زدایی کرد

طبعاً اگر بخواهید فکر کنید که همه چیز ایده آل پیش برود اشتباه است. من یک اخلاقی دارم که وقتی همه می‌گویند: «نمی‌شود»، من تلاش می‌کنم که بشود. من روحیه کلیشه زدایی دارم در هر چیزی به همین دلیل در برابر کلیشه‌هایی که هیچ عقبه دینی و فرهنگی ندارند مقابله می‌کنم.

من بچه را جزئی از بدیهیات زندگی می‌دانم. همه آدم‌ها یا بچه دارند یا بچه دیدند. پس حضور بچه را اتفاق خاص و ویژه‌ای نمی دانم. یک بخش بدیهی از زندگی است. هم آدم‌های شیک بچه‌دارند هم آدم‌ها پولدار، هم ساده‌ها و هم بی‌پول‌ها و...

مادر واسطه خلق خداست

خدا وقتی خواست انسان را خلق کند تصمیم گرفت این کار را با یک واسطه انجام دهد. دوست نداشت بدهد لک لک بیاورد. این واسطه را باید بین زن و مرد انتخاب می‌کرد. این را گذاشت روی دوش زنِ ماجرا. بعد خدا می‌گوید: «از روح خودم در انسان دمیدم» و این دمیدن را درون مادر انجام می‌دهد. مادر را مکان دمیده شدن روح می‌دانم. مادر برای من قداستی شبیه قداست غار حرا را دارد. خدا در قرآن یاد کرده که من از روح خودم در انسان دمیدم. در دوران جنینی.. وجود مادر محل وحی الهی است. و تو وقتی مادر می‌شوی این را تجربه می‌کنی. در ساده‌ترین حالت مادر شدن یک اتفاق فیزیکی و صرفاً یک زایمان است که برای یک زن اتفاق می‌افتد. اصلاً همین برای من بس است چه برسد به معنویات دیگرش. همین که به دلیل همین اتفاق فیزیکی خدا از روح خودش درون بدن مادر می‌دمد.

باقی به آدم‌ها بر می‌گردد. آدم‌های زیادی را دیدیم که بنز دارند ولی در حد پیکان ازش کار می‌کشند. مادر بودن یک آپشنی هست که خدا در وجود زن قرار داده و تو می‌توانی انتخاب کنی که آن را استفاده بکنی یا نه. مسلمان و مسیحی ندارد. ایران و آمریکا و آسیا و اروپا هم ندارد. سیاه و سفید و غیره هم ندارد. «قدمگاه» می‌دانید کجاست؟ مثلاً امام رضا یک بار از جایی رد شدند و جای پای او را به عنوان تبرک هنوز متبرک می‌دانند. بدن مادر را من چنین چیزی می دانم. محل وحی الهی!

مادرانگی عطیه

هر کسی برای بچه دار شدنش یک فلسفه‌ای دارد. این شرایط اقتصادی و اجتماعی که در همه دنیا وجود دارد برای زن یک پیغام دارد. می‌گوید که بچه‌دار نشو! اگر بچه دار شوی از کار میافتی از زندگی میافتی. فشار اجتماعی این‌طور با افراد حرف می‌زند. البته که برای فرزندآوری یک سری از دلایل شخصی است. من با خودم می‌گفتم: «اگر هیچ کاری نداشته باشم تا در این دنیا انجام دهم دوست دارم بچه‌ای را داشته باشم که امام حسین (ع) را دوست داشته باشد و یک قطره اشک برای ایشان بریزد.» من دوست داشتم به گریه کن‌های امام حسین (ع) اضافه کنم. شاید خیلی شعاری باشد ولی برای من مسئله بود.

نمی‌توانم خودم را خوب توصیف کنم. حتی نمی‌توانم بگویم الگویی دارم که از آن تبعیت می‌کنم. من یک مادر معمولی ام که یک دختر دارد با نگرانی‌های مختلفی که به پدر مادرهای دیگر شبیه است. از نگرانی‌های اجتماعی و تربیتی گرفته تا… دوست دارم به گونه‌ای تربیتش کنم که احساس کند در انتخاب‌هایی که داشته آزاد بوده. دوست دارم جوری مادرش باشم که از حضور من احساس محدودیت نکند.

عطیه مادری شاغل باشد بهتر است یا خانه‌دار؟

مادر مادر است. شاغل و غیر شاغل ندارد. به انتخاب اشخاص برمی‌گردد، به روحیات و شناخت از خود و توانایی‌ها. تنها دعایی که دوست دارم در حق زنان و مادرها بکنم این است که کاش هیچ زنی مجبور نباشد بابت هزینه‌های زندگی کاری را انجام دهد که آن را دوست ندارد و مخصوصاً اگر آن زن مادر باشد. چون برای انجام آن کار هم از فرزندش دور است و هم خودش دارد زجر می‌کشد حین انجام کار. من شغلم را دوست دارم و وقتی بچه‌ام از من دور است اذیت نیستم. اما دوست دارم بزرگ‌تر که شد فرزندم را با خودم بیاورم در محیط کارم. وجهه پدر و مادرش را در محیط کار ببیند. من تصور می‌کنم فرزندم این‌طور معقول‌تر بزرگ می‌شود و تصمیمات معقولی می‌گیرد. یا با خودش فکر نمی‌کند که وقتی مادر یا پدرم از من دور هستند به او خوش می‌گذرد و مرا تنها اینجا گذاشتند رفتند دنبال خوش‌گذرانی. الان شرایط فیزیکی اش را ندارد چون ساختمان اینجا برای سن دخترم مناسب نیست.

یکی دیگر از دلایلی که دوست دارم فرزندم را در محیط کار بیاورم مجاورسازی کودک در محیط کار پدر و مادر است. این مجاورسازی باعث شناخت بیشتر کودک از محیط می‌شود. مثلاً خودم وقتی سال ۷۹ از تلویزیون سریال بدون شرح را دیدم. در چند قسمت اول دیدم فرید سپهری می‌گوید من فوق لیسانس ارتباطات دارم و معدلش هم ۱۶ و خورده‌ای بود. همان روز به خودم گفتم دوست دارم در چنین محیطی کار کنم. بعد قسمت‌های بعد به خودم می‌گفتم من باید در چنین محیطی کار کنم. خاطرم هست اولین باری که به دفتر مجله وارد شدم خیلی شبیه سازی با آن محیط برایم جذاب بود و به خودم گفتم خب این همانجاست که می‌گفتم.

این نوعی انتخاب است. من مادری می‌شوم که حالم هم خوب است. یکی مثل من پاره وقت در خانه شاغل است. یکی به صورت تمام وقت در خانه شاغل است. به نظر شخص برمی‌گردد. در مورد خودم بهترین نسخه برای خودم این است که بیرون از خانه هم کار کنم. شخص دیگری می‌گوید که صلاح نمی‌دانم بیرون باشم چون بهترین نسخه برای او خانه ماندن است.

احساسات مادرانه عطیه

من می گویم محبت! برای «عشق» تعریف خودم را دارم. مادر در ابتدای دوران بارداری گیج است. جواب آزمایش‌ش مثبت شده. قرار است صاحب فرزند شود. وارد یک دورانی می‌شود که حالش خیلی بد است. دوران را تحمل می‌کند چون قرار است اتفاق خیلی خوبی بیافتد. اما حتی اوضاع خیلی بدتر می‌شود. جامعه به او القا می‌کند که اتفاق خوبی دارد می‌افتد و باید لذت ببرد. آخر چه کسی از دوران ویار خود لذت می‌برد؟ چه کسی از دوران سه ماه سوم بارداری لذت می‌برد؟ سنگینی و بی نفسی و حال آن دوران اصلاً خوب نیست که لذتی را در پی داشته باشد.

خبرنگار دو شغله / روایت یک مادر خبرنگار

این دوران بارداری تا یک جایی هیجان انگیز است. از یک جایی به بعد حتی به تو اجازه نمی‌دهد که بخوابی، چه رسد به.. بعد با خودت می‌گویی که من زایمان کنم خوب می‌شوم. بعد از زایمان می‌بینی نه تنها خوب نشد بلکه بدتر هم شد. با آن حجم از درد و سختی و فشار، هنوز چشمانت را درست به روی دنیا باز نکردی که یک بچه را در آغوشت می‌گذارند که مسئولیتش هم با توست. بعداً که بچه وارد فاز دل درد و اینها هم می‌شود.

به نظر در روزهای اول مادری اصلاً احساس عشق مادری دقیقی وجود ندارد. فقط احساس مسئولیت بود که آدم را به سمت کودک می‌کشد. فکر کن یک کاغذ سفید به شما می‌دهند و قرار است یک نقاشی خوشگل روی این ظاهر شود. من هنوز به این کاغذ حسی نداشتم. بچه‌ای که روز اول به من تحویل دادند را من این‌طور می‌دیدم. هنوز هیچ خصلتی ندارد. حتی تو نمی‌دانی که او چطور شیر می‌خورد. شیر مادر را می‌خورد یا نه؟ به چه چیزهایی علاقه دارد؟ با چه چیزهایی گریه می‌کند و با چه چیزهایی آرام می‌شود. رنگ چشمانش را هم نمی‌دانی. موهایش فر هست یا نه. رنگ موهایش که امروز می‌بینی، فردا هم همین رنگ است یا نه.

بروز محبت بین من و دخترم

ما دو تا همدیگر را نمی‌شناختیم. فقط یک مدتی کنار هم زندگی کردیم. و اجتماع به من می‌گوید که من باید این کاغذ سفید را دوست داشته باشم و به آن عشق بورزم. ما وقتی از کسی خوشمان می‌آید درگیر یک سری از رفتارهایش می‌شویم و مشاهدات‌مان به این خوش آمدن کمک می‌کند. اما بین من و این بچه هیچ رفتار و مشاهداتی رد و بدل نشده است. گریه کردن و شیر خوردن و.. رفتارهای بچه است. به مرور که با بچه پیش می‌روی عادات و خصایص او دستت می‌آید. روزهای اول «کشف» می‌کنی پس برای تو جذاب است. روزهای بعد درگیرش می‌شوی و کم کم می‌شناسی‌اش. جذاب بود. وقتی دیگر دستم آمده بود که بچه من بعد از چند دقیقه که پشتش بزنم بادگلو می‌زند. بچه من چند دفعه از شب تا صبح بیدار می‌شود. بچه من در هفته چند بار شکمش کار می‌کند. این‌ها مواردی اند که موجب شناخت می‌شود. داریم همدیگر را با همین چیزهای جزئی خیلی کوچک می‌شناسیم. من یک بار دیدم دخترم دستش را پشت من می‌گذارد و مرا بغل می‌کند و هر بار همین کار را می‌کند. به مرور بین من و باقی افراد تفاوت قائل می‌شود. این برای مادر خیلی جذاب است. من از نظر منطقی قبول ندارم بچه از اول مادر را می‌شناسد. درست است که منی که ۹ ماه صدای قلبم را شنیده برای او با بقیه فرق دارم ولی در یکی دو ماه اول این فرق برایش نمود خارجی ندارد. پس آن عشق مادری یک‌هو شکل نمی‌گیرد و با شناخت دوطرفه است.

مادری؛ یک عشق دو طرفه

من همیشه فکر می‌کردم این عشق یک طرفه از سمت مادر به بچه است. و حتی فکر می‌کردم بروزش از سمت مادر است به بچه و نه بالعکس. مدتی است که متوجه شدم اتفاقاً برعکس است. ناگهان از یک اتفاقی غافلگیر می‌شوم. از دریافت عشق و محبت بچه‌ام منقلب می‌شوم. به مرور وقتی می‌توانی بچه را پیش بینی کنی و می‌فهمی که این آدم را بلدی بیشتر شگفت زده می‌شوی. مثلاً می دانم اگر حمام ببرمش و این کار را برایش انجام دهم خوشحال می‌شود. این آدمی که «بلدمش» متعلق به من است. و در مواقعی که در جمع قرار می‌گیریم بیشتر مرا نگاه می‌کند. این حس وابستگی محبت اتفاقاً اول از سمت او شکل گرفت و من لذتش را بردم و فهمیدم این محبت واقعاً دو طرفه است. دیدم حالا که یادش گرفته‌ام و بچه‌ام را بلد شدم خودم هم تغییر کردم. مثلاً می‌گفتم باید تا الان بیدار می‌شد چرا بیدار نشد. بعد نگران می‌شدم. و به مرور می‌بینی این‌طور نیست. حتی به مرور آمار می گیری که مثلاً چرا الان بیدار نشد. مادرها یک اخلاقی دارند که نفس بچه را چک می‌کنند. من نفس بچه‌ام را چک می‌کردم. این جاها این رابطه دو طرفه جان گرفته بود.

اوضاع مامان‌های خبرنگار چطور است؟

تصور از خبرنگاری، یک نفر است که چیز میز می‌نویسد. شاید تصور این باشد که حضورش لازم هم نیست. اما من فکر می‌کنم حضور فیزیکی اش واقعاً لازم است. ساعت کاری در کشور ما کاملاً مردانه است. مرخصی هم برای خانم‌ها و آقایان یکی است. دیروز داشتم مطلبی می‌نوشتم که می‌گفت: نوعی از فمینیسم این تعریف را برای بانوان دارد که: «به‌خاطر این‌که ما به جایگاه مردان برسیم باید خودمان را شبیه مردان کنیم.» بر این مبنا می‌گوید حتی اگر اتفاقی مثل زایمان برای زن رخ داده، فمینیسم می‌گوید که تو فرقی با مرد نداری!!»

من با یک مرد فرق دارم و قطعاً توانایی‌هایی دارم که آقایان ندارند. قوانین کار برای کشور ما مناسب کار یک مرد است و با اقتضائات یک خانم سازگار نیست. اگر هم زنی طبق این نتواند عمل کند حذف می‌شود. این مسئله را می‌توان با راهکارهای ساده برطرف کرد اما انجام نشده. مثلاً می‌توان ساعت کاری خانم‌ها را شناور کرد. یا این‌که به ازای تعداد مشخصی پرسنل شرایط نگهداری از کودک و یا اتاق استراحت یا اتاق بازی و یا… فراهم کرد. تا مادر و کودک کنار هم باشند.

خبرنگار دو شغله / روایت یک مادر خبرنگار

از طرفی تمام تصمیمات و اتفاقات مربوط به کودک را روی دوش مادر می‌گذاریم. مثلاً محیط کاری فکر می‌کند که مرد فقط باید خرج زندگی را بدهد و باقی امور کودک به دوش مادر است. کارفرما با مرد و زن در محیط کار بر مبنای این تفکر پیش می‌رود. این کار برای خانواده تعریف نشده است. باور کنیم که این خانواده جز زن و مرد، بچه هم دارد.

تصور غلطی که امروز در این اکوسیستم هست این است که اگر از یک زن بخواهیم بچه بیاورد باید خانه نشین شود در صورتی‌که زن امروز نشان داده که خانه نشین نمی‌شود! بلکه از بچه دار شدنش می‌زند. پس با مهیا کردن محیط برای رفاه و آسایش یک مادر، می‌توانیم خروجی کارآمدتری داشته باشیم. مثلاً خیلی از محل‌کارها سالن‌های ورزشی و امکانات خوب دیگری دارد. قطعاً می‌تواند امکاناتی را برای حضور کودک در کنار مادر کمک می‌کند. ما برای مهیا کردن مهد کودک در محیط کار مادر باید فکرهای جدی کنیم. اما عزمش وجود ندارد.

منبع : خبرگزاری مهر


کلمات کلیدی :
اشتراک گذاری :

آخرین اخبار مجازی

مغازه‌ای که هر سال موکب می‌شود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!

مغازه‌ای که هر سال موکب می‌شود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
2023-09-07T17:16:53+03:30
«هر چه داریم از امام حسین(ع) داریم. زندگی‌مان مال امام حسین(ع) است. این کار هم بساط هر سال است، این مغازه پدرمان است که خادم و عاشق امام حسین (ع) بود. ما هم ...

مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیم‌کره!

مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیم‌کره!
2023-09-04T15:36:59+03:30
فیلتر کردن بسترهای مختلف فضای مجازی در سطح جهان مسئله تازه‌ای نیست؛ از جنوب غرب آسیا که شدت فیلترینگ در آن بیشتر است گرفته تا چند قاره آن طرف‌تر در کشور کانادا.

دلتنگ‌ها یکدیگر را پیدا می‌کنند/ کربلایی‌شدن بدون نیت قبلی!

دلتنگ‌ها یکدیگر را پیدا می‌کنند/ کربلایی‌شدن بدون نیت قبلی!
2023-09-03T13:30:14+03:30
هنگام تماشای اعزام زائران افغانستانی اشک می‌ریختند؛ گویا دلتنگ‌ها یکدیگر را پیدا می‌کنند و انگار بدرقه اربعینی‌ها، به مناسک جاماندگان تبدیل شده باشد، جاماندگ...

خوش‌رویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون

خوش‌رویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
2023-08-26T10:01:16+03:30
«مشکل زائران افغانستانی ارتباط چندانی به ایران ندارد؛ مربوط به دولت افغانستان است که اربعین برایش در اولویت نیست و متولی دولتی برای زیارت اربعین ندارد، بنابر...

دشمن آتش و تبر/ «من، حبیب‌الله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»

دشمن آتش و تبر/ «من، حبیب‌الله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
2023-08-15T14:21:28+03:30
حبیب‌الله حاجی‌زاده، سال‌ها است بدون اینکه کسی از او بخواهد یا حقوقی دریافت کند از جنگل‌ها مراقبت می‌کند: «ما نه می‌گذاریم آتش به جان جنگل بیفتد، نه می‌گذاری...

گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!

گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
2023-08-14T13:07:53+03:30
شبکه‌های اجتماعی این روزها چالش‌هایی را رواج می‌دهند که مبنای علمی ندارند، دنبال جذب مخاطب هستند و سعی دارند القا کنند: «شما تنها با شرکت در چالش‌ها، به یک ا...

چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندان‌بان/ پارک و هتل نمی‌خواهیم؛ درخت‌ها را آب بدهید!

چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندان‌بان/ پارک و هتل نمی‌خواهیم؛ درخت‌ها را آب بدهید!
2023-08-12T13:01:13+03:30
همسایگان زندان «رجایی شهر» بعد از تخلیه از این ندامتگاه، بیش از آنکه از سال‌ها همجواری با آن شکایت کنند، به فکر آینده بودند: «ما از مسئولان پارک و هتل نمی‌خو...

«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسه‌های نظامی

«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسه‌های نظامی
2023-08-07T20:23:55+03:30
بعد از پایان دیدار خودم را به امیر ایرانی می‌رسانم و می‌گویم بعد از این مأموریت چه برنامه‌ای دارید؟ مختصر جواب می‌دهد: «انشاالله دوستان و دشمنان را مثل مأمور...

«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسه‌های نظامی!

«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسه‌های نظامی!
2023-08-07T15:57:38+03:30
بعد از پایان دیدار خودم را به امیر ایرانی می‌رسانم و می‌گویم بعد از این مأموریت چه برنامه‌ای دارید؟ مختصر جواب می‌دهد: «انشاالله دوستان و دشمنان را مثل مأمور...

ماجرای شلغم‌های یک نماینده در توئیتر

ماجرای شلغم‌های یک نماینده در توئیتر
2023-08-01T14:43:59+03:30
روزنامه «جوان» در گزارشی به ماجرای جر و بحث اخیر نماینده مردم تربت‌جام در مجلس با کاربران توئیتری پرداخت.

سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دست‌هایم در مسیر شهر جان داد!»

سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دست‌هایم در مسیر شهر جان داد!»
2023-07-29T00:24:02+03:30
«تقریباً دو ساعت طول کشید تا نارگل را به شهر ببریم. در این مسیر دخترم روی دست من بود و آرام جان می‌داد! شاید اگر جاده آسفالت بود و مسیر رسیدن به شهر راحت‌ و ...

سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دست‌هایم در مسیر شهر جان داد!»

سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دست‌هایم در مسیر شهر جان داد!»
2023-07-26T10:37:22+03:30
«تقریباً دو ساعت طول کشید تا نارگل را به شهر ببریم. در این مسیر دخترم روی دست من بود و آرام جان می‌داد! شاید اگر جاده آسفالت بود و مسیر رسیدن به شهر راحت‌ و ...

سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دست‌هایم جان داد!»

سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دست‌هایم جان داد!»
2023-07-26T09:43:56+03:30
«تقریباً دو ساعت طول کشید که نارگل را به شهر ببریم. در این مسیر دخترم روی دست من بود و آرام جان می‌داد! شاید اگر جاده آسفالت بود و مسیر رسیدن به شهر راحت‌ و ...

دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خط‌نویسی روی خط عاشقی!

دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خط‌نویسی روی خط عاشقی!
2023-07-23T11:03:54+03:30
«مجید دستانی» از 12سال ماشین‌نویسی در محرم می‌گوید که با رفقایش، خودروها را با خط خوش مزین به نام اباعبدالله(ع) می‌کنند،خودروهایی که تا مدت‌ها مثل بیلبوردهای...

وام‌های راحت‌الحلقوم و ضمانت‌های ضربدری!

وام‌های راحت‌الحلقوم و ضمانت‌های ضربدری!
2023-07-20T12:18:55+03:30
روزنامه «همشهری» در گزارشی به تبلیغات اخیر برخی شرکت‌ها برای اعطای وام بدون ضامن پرداخت و ابعاد غیرقانونی بودن آن را شفاف کرد، این گزارش همچنین توضیحاتی دربا...

عاقبت بخیری یک پمپ بنزین! 

عاقبت بخیری یک پمپ بنزین! 
2023-07-20T11:38:56+03:30
خودرو را پارک کردم و به محل گودبرداری برگشتم و پرسیدم اینجا قبلاً پمپ بنزین نبود؟ جوابشان حافظه تصویری‌ام را تأیید کرد: «پمپ بنزین بود! دیگر نیست؛ حالا قرار ...

تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!

تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!
2023-07-19T13:19:04+03:30
می‌گویند نوشیدن چای داغ در لیوان‌های پلاستیکی احتمال ابتلاء به سرطان را افزایش می‌دهد؛ اعتراضی نیست! فقط ای کاش طعم چای بعد از روضه را عوض نکند. کافی است چای...

بازندگان کنکور!

بازندگان کنکور!
2023-07-16T13:07:00+03:30
روزنامه «جام جم» در گزارشی به تاثیر شرایط جغرافیایی و شکاف طبقات اجتماعی بر قبولی رشته‌های دانشگاهی در دهک‌های مختلف جامعه پرداخته و از دهک‌های ضعیف به عنوان...

جایی برای درمان درد دیدن!/ چشم‌ها؛ قدردان دست‌های روشنایی‌بخش

جایی برای درمان درد دیدن!/ چشم‌ها؛ قدردان دست‌های روشنایی‌بخش
2023-07-16T13:06:59+03:30
پیر و جوان ندارد، تقریباً همه باندی به چشم دارند و دستی به در و دیوار! اینجا همه درد چشم دارند؛ درد بینایی! و ضیا با تخصص خود به چشم‌ها نور روشنایی می‌بخشد، ...

چگونه دختران دهه‌هشتادی محله بانی برگزاری یک مراسم ازدواج شدند؟

چگونه دختران دهه‌هشتادی محله بانی برگزاری یک مراسم ازدواج شدند؟
2023-07-16T10:54:01+03:30
روزنامه «همشهری» به سراغ یکی از محله‌های تهران رفت که در آن دختران دهه هشتادی با برگزاری مراسم عروسی از آغاز سنین نوجوانی باعث و بانی امر خیر می‌شوند. ​​​​​​​

جهان‌شهر علوی/ غم و شادی شیعیان به هم گره خورده است

جهان‌شهر علوی/ غم و شادی شیعیان به هم گره خورده است
2023-07-11T14:22:15+03:30
تاجیک، تمام روز لحظه‌ای استراحت نکرده و در مسیر شلوغ «مهمونی ۱۰ کیلومتری» خدمت کرده اما در دل حسرت می‌خورد که کاش تمام شیعیان دنیا می‌توانستند در جشن بزرگ ام...

فعلا حرف خواب و خوراک نباشد؛ بعد از مراسم همه سِرُم می‌زنیم!

فعلا حرف خواب و خوراک نباشد؛ بعد از مراسم همه سِرُم می‌زنیم!
2023-07-07T14:28:52+03:30
حرف آخر را یکی از خادمان می‌زند: «یادتان نرود؛ قرار است یکی از بزرگ‌ترین کارهای دنیا را انجام بدهیم. تا صبح شنبه کسی حرف از خواب و خوراک نزند، بعد از مراسم ه...

«چند قطره باران» بر گونه آرزوهای کوچک/ پیتزای مهربانی بدون عکس!

«چند قطره باران» بر گونه آرزوهای کوچک/ پیتزای مهربانی بدون عکس!
2023-07-06T12:22:13+03:30
حسن صلواتی چند سالی است که با همراهی دوستان عکاس و هنرمندش یک حرکت جذاب را شروع کرده است؛ فروش عکس‌ها به نفع بچه‌های محروم! امسال هم سفره پیتزای آنها به عشق ...

«سر بر دامن ماه»؛ روایتی از زندگی تنها همسر امام هادی (ع)

«سر بر دامن ماه»؛ روایتی از زندگی تنها همسر امام هادی (ع)
2023-07-04T14:22:10+03:30
«سر بر دامن ماه» از طریق برش کمتر دیده‌شده تاریخ یعنی زندگی امام هادی (ع)، قدم به روایت غیبت امام زمان (عج) می‌گذارد و در این میان شخصیت «بانو حُدیث» مادربزر...

«سر بر دامن ماه»؛ روایتی مدرن از زندگی تنها همسر امام هادی (ع)

«سر بر دامن ماه»؛ روایتی مدرن از زندگی تنها همسر امام هادی (ع)
2023-07-04T09:42:14+03:30
«سر بر دامن ماه» از طریق برش کمتر دیده‌شده تاریخ یعنی زندگی امام هادی (ع)، قدم به روایت غیبت امام زمان (عج) می‌گذارد و در این میان شخصیت «بانو حُدیث» مادربزر...

کارت شما مسدود است!/ زخم رفتارهای سلیقه‌ای با مهاجران

کارت شما مسدود است!/ زخم رفتارهای سلیقه‌ای با مهاجران
2023-06-28T08:48:35+03:30
اواخر خرداد هر سال با پایان مهلت کارت‌های آمایش، حساب‌ بانکی مهاجران افغانستانی برای مدتی نامعلوم مسدود می‌شود؛ اقدامی که بیش از یک دستورالعمل مدیریتی، اعمال...

عروسی که صبح ازدواجش دوید/ می‌گفتند قدت کوتاه است، برو یک رشته دیگر!

عروسی که صبح ازدواجش دوید/ می‌گفتند قدت کوتاه است، برو یک رشته دیگر!
2023-06-27T01:41:38+03:30
سال‌های زیادی از زمانی که به اسماعیل‌نژاد می‌گفتند «قدت کوتاه است، به درد دویدن نمی‌خوری» می‌گذرد اما او امروز رکورددار دوی سرعت در ایران است و رویای کسب مدا...

عکاسان خبری، دشمن کسی نیستند!/ ثبت تاریخ از دل آتش تا قلب کرونا

عکاسان خبری، دشمن کسی نیستند!/ ثبت تاریخ از دل آتش تا قلب کرونا
2023-06-11T12:21:13+03:30
«عکاس خبری دشمن کسی نیست! باید به این آگاهی برسیم که عکاس، ثبت‌کننده تاریخ است و قرار نیست نگاه پررنگ سیاسی داشته باشد، دغدغه جدی عکاسان این است که در هر شرا...

غنی‌سازی با خلوص بالا برای رفع تحریم است/همچنان با آژانس بین‌المللی انرژی تعامل داریم

غنی‌سازی با خلوص بالا برای رفع تحریم است/همچنان  با آژانس بین‌المللی انرژی تعامل داریم
2023-06-11T00:00:47+03:30
محمد اسلامی رئیس سازمان انرژی اتمی گفت غنی‌سازی‌های با خلوص بالا برای این صورت گرفته تا تحریم‌ها لغو شوند، هدف قانونگذار هم همین بوده که اقدام راهبردی برای ل...

چرا راه آهن رشت - آستارا کلیدی‌ترین پروژه ریلی کشور است؟

چرا راه آهن رشت  - آستارا کلیدی‌ترین پروژه ریلی کشور است؟
2023-05-18T11:13:51+03:30
کریدور شمال - جنوب یک مسیر اقتصادی مهم و استراتژیک برای ترانزیت بار میان هند، روسیه و شمال اروپا از طریق ایران است که راه‌آهن رشت - آستارا به عنوان حلقه مفق...
X فیلم جدید فیلم جدید دانلود فیلم و سریال تبلیغات شما (پیام به تلگرام)