میرنیوز

از گلزار شهدای کرمان تا همراهی شیخ التیجانی + گزارش تصویری

از گلزار شهدای کرمان تا همراهی شیخ التیجانی + گزارش تصویری 2022-01-04T03:46:27+03:30

خبرگزاری مهر؛ گروه مجله – علیرضا رأفتی: سالن ترانزیت فرودگاه کرمان شلوغ بود. شهر کرمان شلوغ‌تر از چیزی بود که گمان می‌کردم و پای حرف مردم هم که می‌نشستی همه می‌گفتند تا پیش از سال ۹۸ فکرش را هم نمی‌کردند که روزی کرمان میزبان این حجم از مسافر باشد و تعداد مسافران به حدی برسد که حتی بعضی شب‌ها جا برای اقامت آن‌ها کم بیاید.

نشسته بودیم روی صندلی‌های انتظار سالن ترانزیت و منتظر اعلام پرواز تهران. صندلی چرخ‌دار شیخ را گذاشته بودم رو به روی خودم و همسرش هم روی صندلی کناری من. لابد این هم رزق فاطمیه امسالم بود یا شگفتانه‌ای که حاج قاسم برای یک زیارت اولی کنار گذاشته بود یا بخت بلند من یا… هر چه که بود، من در این سفر اتفاقی به دکتر محمد التیجانی و همسرشان برخورده بودم و از اقبال خوشم، به خاطر همراه نبودن مترجم‌شان، امین‌شان شده بودم که برسانم‌شان به کسی که قرار بود تهران بیاید به استقبال.

همسر شیخ همین‌طور که از کیفش خوراکی تعارفم می‌کرد پرسید: «اون خانم کیه؟»

رد انگشتش را گرفتم. نمایشگر سالن ترانزیت عکس‌هایی از شهدا و حاج قاسم را نشان می‌داد و حالا نوبت عکسی از یک شهید زن رسیده بود که نمی‌شناختم. خجالت زده گفتم: «نمی‌شناسم» همسر شیخ لبخندی زد که اشکالی ندارد.

عکس بعدی، عکس حاج قاسم بود در دوران دفاع مقدس. همسر شیخ هیجان زده پرسید: «این حاج قاسمه؟» گفتم: «بله» چشمانش برق می‌زد. شیخ که پشتش به نمایشگر بود از من خواست که صندلی چرخدارش را برگردانم به سمت تصویر حاجی. چشمش که به نمایشگر افتاد لبخند زد: «ها! یادمه… یادمه… جوون بود و لاغر (این‌ها را خطاب به همسرش می‌گفت) همون موقع هم فرمانده بود»

از گلزار شهدای کرمان تا همراهی شیخ التیجانی + گزارش تصویری

دکتر محمد التیجانی از کسانی بود که در نوفل لوشاتو با امام خمینی (ره) همراه شد. البته تا پیش از اینکه به امام برسد راهش از مسیری پر پیچ و خم گذشته بود. در ۱۰ سالگی نیمی از قرآن را حفظ بود و بعد به دنبال یافتن مذهبی حقیقی کشورهای مختلفی را سفر کرد. از لیبی و مصر و سوریه گرفته تا اردن و عربستان. در ابتدا جذب تفکر وهابیت شد و پیش از آن هم چند تفکر و عقیده دیگر را بررسی کرده بود تا اینکه نهایتاً با مطالعات فراوان، در نجف، نزد آیت الله خوئی شیعه شد.

محمد التیجانی بعد از این همه سفر و تحقیق و مطالعه، وقتی شیعه شد که تنها ۲۴ سال سن داشت و من وقتی در چشم‌های هفتاد و چند ساله‌اش نگاه می‌کردم، فکری این بودم که من در ۲۴ سالگی کجا بوده‌ام؟!

التیجانی بعد از این‌ها به تحصیل علوم مختلف در زمینه ادیان پرداخت و دکترای بین المللی‌اش را از دانشگاه سوربن فرانسه گرفت. حالا رزق من بود که نیم روزی، یک دریا را روی صندلی چرخ‌دار جا به جا کنم و حواسم را جمع کنم که سوالاتی بپرسم که از این هم‌کلامی برایم غنیمت بماند.

شیخ رو به نمایشگر نشسته بود. بیشتر صندلی‌های سالن ترانزیت پر بودند و خیلی‌ها نگاهی هم به همان نمایشگر داشتند. نمایشگر پشت هم عکس‌های حاج قاسم را ورق می‌زد تا اینکه رسید به عکس دست قطع شده پس از انفجار ۱۳ دی‌ماه. با صدای گریه همسر شیخ به خودم آمدم. سالن ترانزیت مثل وقت‌های عادی بود. مردم مثل تمام روزمرگی‌هایشان به عکس دست و انگشتر حاج قاسم نگاه می‌کردند و منتظر پرواز بودند اما همسر شیخ با صدا زده بود زیر گریه. شیخ هم دستمالی از جیبش درآورده بود و نم اشک بی صدایش را پاک می‌کرد. همسر شیخ که متوجه شده بود سکوت سالن ترانزیت را به هم زده خودش را جمع کرد و رو به من سر تکان داد. کمی که آرام شد گفت: «ما هفته پیش مهمان عراقی‌ها بودیم. می‌گفتند حاجی هیچ وقت نگفت برو! همیشه می‌رفت و می‌گفت بیایید!» حرفش را تأیید کردم و گفتم من هم با هر کدام از هم‌رزم‌هایش مصاحبه کردم همین را گفتند. هیجان زده به شیخ که پشتش به ما بود گفت: «می‌شنوی؟ می‌گه با هم‌رزم‌هاش صحبت کرده اون‌ها هم حرف بچه‌های حشد رو زدن» شیخ سرش را برنگرداند: «ها! بله! خبرنگاره دیگه

همسر شیخ به جایی نامعلوم خیره شد و اشک تازه‌ای که در چشم‌هایش جمع شده بود را پاک کرد و آرام گفت: «دیدی امروز سید القائد یاد حاج قاسم افتاد گریه کرد؟» ندیده بودم. از صبح درگیر گرفتن گزارش بودم و از رسانه بی خبر. نخواستم این یکی هم مثل ماجرای آن شهید زن شود. گفتم بله دیدم. دوباره سر تکان و این بار نتوانست اشکش را نگه دارد: «سید القائد تنها شد…»

همسر شیخ هر بار که از حاج قاسم حرف می‌زد، حلقه اشک در چشمانش می‌درخشید و اشک‌های همراه با لبخندش برای من غریب‌ترین چیزی بود که آن روز در چهره زائران حاج قاسم در کرمان دیده بودم. از ظهر که همراه‌شان بودم، هر کسی در کوچه و خیابان می‌دیدشان می‌خواست عکس بگیرد. یا شیخ را در تلویزیون و اینترنت دیده بودند یا دیدن هیبت نورانی پیرمردی با عبای مصری برایشان جذاب بود. در فرودگاه هم یک مسیر ده دقیقه‌ای را نیم ساعته می‌رفتیم چون خیلی از مردم می‌خواستند با شیخ عکس داشته باشند اما قبل از رسیدن به درب خروج سالن ترانزیت، صدای شیخ، من را که می‌خواستم هر چه سریع‌تر صندلی چرخ‌دار را هل بدهم که از بین مردم عبور کرده و بیش از این معطل نشویم، نگه داشت. پرسیدم: «چیزی شده؟» با دست اشاره کرد: «بریم اون‌جا یه عکس بگیریم.» نگاه کردم. کنار دیوار سالن یک بنر بزرگ از عکس حاج قاسم بود. صندلی چرخ‌دار شیخ را بردم جلوی عکس. موبایلش را داد دستم و خودش جلوی عکس حاج قاسم، مثل تمام مردمی که با خودش عکس گرفته بودند ژست گرفت و لبخند زد.

موکب‌های اربعینی گلزار شهدای کرمان

کرمان، دو روز مانده به سالگرد سردار شهید احساس غریبی داشت. احساسی شبیه به اشک همراه با لبخندی که همیشه روی صورت همسر شیخ التیجانی بود. چیزی که پیش از آن هیچ جا ندیده بودم. مسیر ۵ کیلومتری منتهی به گلزار شهدای کرمان سرتاسر و دو طرف پر از موکب بود. موکب‌هایی که از شهرهای مختلف آمده بودند و از زائران پذیرایی می‌کرد و به رسم اربعین حسینی هر چه داشتند برای خدمت می‌گذاشتند. یکی غذای نذری پخش می‌کرد. یکی کفش زائران را واکس می‌زد. یکی چای و دم‌نوش می‌داد...

پیرمردی که دم‌نوش آویشن برایم می‌ریخت می‌گفت ما در کرمان عالمی داشتیم که همه روی سرش قسم می‌خوردند. اوایل دهه هشتاد فوت کرد. قبل از فوت به پسرش وصیت کرده بود که او را این‌جا دفن کند و گفته بود خواب دیده‌ام که در این گلزار شهدا یک کعبه وجود دارد و جمعیت مردم دور آن می‌چرخند. گفته بود می‌دانم این‌جا اتفاقی خواهد افتاد اما نمی‌دانم چه.

از هیاهوی غریب گلزار شهدای کرمان به جای نوشتن کلماتی که از وصف عاجزند، به چند عکس بسنده می‌کنیم.

از گلزار شهدای کرمان تا همراهی شیخ التیجانی + گزارش تصویری

از گلزار شهدای کرمان تا همراهی شیخ التیجانی + گزارش تصویری

از گلزار شهدای کرمان تا همراهی شیخ التیجانی + گزارش تصویری

از گلزار شهدای کرمان تا همراهی شیخ التیجانی + گزارش تصویری

از گلزار شهدای کرمان تا همراهی شیخ التیجانی + گزارش تصویری

از گلزار شهدای کرمان تا همراهی شیخ التیجانی + گزارش تصویری

منبع : خبرگزاری مهر


کلمات کلیدی :
اشتراک گذاری :

آخرین اخبار مجازی

پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد

پای کودکان فلسطین در رکاب دوچرخه محمد
2024-10-06T12:51:53+03:30
شیراز- پنج سال بیشتر نداشت اما از دوچرخه تازه نفسش دل کند تا لبخند شادی را بر چهره یک کودک فلسطینی بنشاند و این لبخند بشود دلخوشی‌ کودکانه اش.

صف طلا در بازار خیابان جهاد

صف طلا در بازار خیابان جهاد
2024-10-03T16:38:26+03:30
همراهش کیفی بود که سفت آن را به خودش چسبانده بود. او را «حاج خانم» صدا می‌کنیم. دست‌پاچه بود.

شوخی‌های موشکی!

شوخی‌های موشکی!
2024-10-02T11:38:32+03:30
عملیات وعده صادق ۲ در شبکه‌های اجتماعی بسیار بحث‌برانگیز بوده است. بسیاری از کاربران شبکه‌های اجتماعی با احساسی از شعف و غرور، اظهارات طنزآمیزی را در این بار...

اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل

اهدای زیورآلات توسط بانوان ایران برای جنگ با اسرائیل
2024-10-01T14:11:50+03:30
بانوان ایرانی در حرکتی جهادی و خودجوش زیورآلات گران‌قیمت خود را برای کمک به لبنان اهدا می‌کنند.

اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل

اهدای زیورآلات بانوان ایرانی برای جنگ با اسرائیل
2024-10-01T13:58:31+03:30
بانوان ایرانی در حرکتی جهادی زیورآلات گران‌قیمت خود را برای کمک به لبنان می فروشند.

معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش 

معامله با حسین اینبار با جمع آوری زباله از زیر پای زائرانش 
2024-08-20T12:37:15+03:30
اینجا کربلاست، خیابان های منتهی به بین الحرمین، اینجا افراد هر کدام سعی دارند در حد توان و بضاعتشان به آقا، خودی نشان دهند و مزدی بیش از آنچه کرده اند، دریاف...

خادمی که در کربلا  مرگ خود را پیش بینی کرده بود

خادمی که در کربلا  مرگ خود را پیش بینی کرده بود
2024-08-20T12:10:26+03:30
مرگ هر کسی را یک جور و یک زمان فرا میگیرد اما آقا رحیم خادمی بود که در کربلا مرگ خودش را پیش بینی کرده بود.

موکب‌داری عاشقانه شهربابکی‌ها در عمارت ماری خانم فرانسوی

موکب‌داری عاشقانه شهربابکی‌ها در عمارت ماری خانم فرانسوی
2024-08-20T11:57:07+03:30
شهر بابکی ها موکب خود را در عمارت خانم ماری پیروالکمن فرانسوی برپا کرده اند.

توصیه‌های طب ایرانی برای پیاده‌روی اربعین

توصیه‌های طب ایرانی برای پیاده‌روی اربعین
2024-08-19T14:17:15+03:30
متخصصین طب ایرانی معتقدند؛ با چند روش ساده می توان عوارض پباده روی طولانی را کاهش داد.

یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون‌ عرش

یک دست پیراهن خونین؛ یک دست به ستون‌ عرش
2024-07-22T19:16:24+03:30
شب هفتم امام حسین(ع) است؛ کسی که مادرش در قیامت لباسی خونین همراه دارد و یکی از ستون‌های عرش را گرفته و از خدا می‌خواهد میان او قاتلان فرزندش حکم کند.

عکسی که هیچ‌وقت نگرفتیم...

عکسی که هیچ‌وقت نگرفتیم...
2024-07-08T16:03:06+03:30
بهادری جهرمی بعد از دیدار با رهبر انقلاب درباره جای خالی «شهیدجمهور» نوشت: عکسی که بیشتر از همه دوست داشتم عکسی بود که هیچ وقت نگرفتم، کنار مردی خستگی ناپذیر...

مغازه‌ای که هر سال موکب می‌شود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!

مغازه‌ای که هر سال موکب می‌شود/ ما هنوز، یک ذره هم عاشق نیستیم!
2023-09-07T17:16:53+03:30
«هر چه داریم از امام حسین(ع) داریم. زندگی‌مان مال امام حسین(ع) است. این کار هم بساط هر سال است، این مغازه پدرمان است که خادم و عاشق امام حسین (ع) بود. ما هم ...

مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیم‌کره!

مردم کانادا امکان مشاهده این صفحه را ندارند/ فیلترینگ، به وسعت دو نیم‌کره!
2023-09-04T15:36:59+03:30
فیلتر کردن بسترهای مختلف فضای مجازی در سطح جهان مسئله تازه‌ای نیست؛ از جنوب غرب آسیا که شدت فیلترینگ در آن بیشتر است گرفته تا چند قاره آن طرف‌تر در کشور کانادا.

دلتنگ‌ها یکدیگر را پیدا می‌کنند/ کربلایی‌شدن بدون نیت قبلی!

دلتنگ‌ها یکدیگر را پیدا می‌کنند/ کربلایی‌شدن بدون نیت قبلی!
2023-09-03T13:30:14+03:30
هنگام تماشای اعزام زائران افغانستانی اشک می‌ریختند؛ گویا دلتنگ‌ها یکدیگر را پیدا می‌کنند و انگار بدرقه اربعینی‌ها، به مناسک جاماندگان تبدیل شده باشد، جاماندگ...

خوش‌رویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون

خوش‌رویی، چاشنی میزبانی است/ از تأخیر در صدور ویزای عراق تا کمبود اتوبوس در مرز دوغارون
2023-08-26T10:01:16+03:30
«مشکل زائران افغانستانی ارتباط چندانی به ایران ندارد؛ مربوط به دولت افغانستان است که اربعین برایش در اولویت نیست و متولی دولتی برای زیارت اربعین ندارد، بنابر...

دشمن آتش و تبر/ «من، حبیب‌الله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»

دشمن آتش و تبر/ «من، حبیب‌الله؛ حبیب خدا و جنگل هستم!»
2023-08-15T14:21:28+03:30
حبیب‌الله حاجی‌زاده، سال‌ها است بدون اینکه کسی از او بخواهد یا حقوقی دریافت کند از جنگل‌ها مراقبت می‌کند: «ما نه می‌گذاریم آتش به جان جنگل بیفتد، نه می‌گذاری...

گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!

گرداب روانشناسی زرد در «اینستاگرام»/ تن به هر چالشی ندهید!
2023-08-14T13:07:53+03:30
شبکه‌های اجتماعی این روزها چالش‌هایی را رواج می‌دهند که مبنای علمی ندارند، دنبال جذب مخاطب هستند و سعی دارند القا کنند: «شما تنها با شرکت در چالش‌ها، به یک ا...

چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندان‌بان/ پارک و هتل نمی‌خواهیم؛ درخت‌ها را آب بدهید!

چهل سال همسایگی با زندان و زندانی و زندان‌بان/ پارک و هتل نمی‌خواهیم؛ درخت‌ها را آب بدهید!
2023-08-12T13:01:13+03:30
همسایگان زندان «رجایی شهر» بعد از تخلیه از این ندامتگاه، بیش از آنکه از سال‌ها همجواری با آن شکایت کنند، به فکر آینده بودند: «ما از مسئولان پارک و هتل نمی‌خو...

«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسه‌های نظامی

«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسه‌های نظامی
2023-08-07T20:23:55+03:30
بعد از پایان دیدار خودم را به امیر ایرانی می‌رسانم و می‌گویم بعد از این مأموریت چه برنامه‌ای دارید؟ مختصر جواب می‌دهد: «انشاالله دوستان و دشمنان را مثل مأمور...

«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسه‌های نظامی!

«باز هم دوست و دشمن را شوکه خواهیم کرد»/ جای خالی اهالی قلم و هنر در حماسه‌های نظامی!
2023-08-07T15:57:38+03:30
بعد از پایان دیدار خودم را به امیر ایرانی می‌رسانم و می‌گویم بعد از این مأموریت چه برنامه‌ای دارید؟ مختصر جواب می‌دهد: «انشاالله دوستان و دشمنان را مثل مأمور...

ماجرای شلغم‌های یک نماینده در توئیتر

ماجرای شلغم‌های یک نماینده در توئیتر
2023-08-01T14:43:59+03:30
روزنامه «جوان» در گزارشی به ماجرای جر و بحث اخیر نماینده مردم تربت‌جام در مجلس با کاربران توئیتری پرداخت.

سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دست‌هایم در مسیر شهر جان داد!»

سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دست‌هایم در مسیر شهر جان داد!»
2023-07-29T00:24:02+03:30
«تقریباً دو ساعت طول کشید تا نارگل را به شهر ببریم. در این مسیر دخترم روی دست من بود و آرام جان می‌داد! شاید اگر جاده آسفالت بود و مسیر رسیدن به شهر راحت‌ و ...

سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دست‌هایم در مسیر شهر جان داد!»

سرنوشت عاشورایی دخترک ۱۱ ماهه در روستایی مرزی/ «نارگل روی دست‌هایم در مسیر شهر جان داد!»
2023-07-26T10:37:22+03:30
«تقریباً دو ساعت طول کشید تا نارگل را به شهر ببریم. در این مسیر دخترم روی دست من بود و آرام جان می‌داد! شاید اگر جاده آسفالت بود و مسیر رسیدن به شهر راحت‌ و ...

سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دست‌هایم جان داد!»

سرنوشت دخترک ۱۱ماهه در روستای مرزی/ «نارگل روی دست‌هایم جان داد!»
2023-07-26T09:43:56+03:30
«تقریباً دو ساعت طول کشید که نارگل را به شهر ببریم. در این مسیر دخترم روی دست من بود و آرام جان می‌داد! شاید اگر جاده آسفالت بود و مسیر رسیدن به شهر راحت‌ و ...

دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خط‌نویسی روی خط عاشقی!

دو هزار بیلبورد متحرک عاشورایی در شهر/ ۱۲ سال خط‌نویسی روی خط عاشقی!
2023-07-23T11:03:54+03:30
«مجید دستانی» از 12سال ماشین‌نویسی در محرم می‌گوید که با رفقایش، خودروها را با خط خوش مزین به نام اباعبدالله(ع) می‌کنند،خودروهایی که تا مدت‌ها مثل بیلبوردهای...

وام‌های راحت‌الحلقوم و ضمانت‌های ضربدری!

وام‌های راحت‌الحلقوم و ضمانت‌های ضربدری!
2023-07-20T12:18:55+03:30
روزنامه «همشهری» در گزارشی به تبلیغات اخیر برخی شرکت‌ها برای اعطای وام بدون ضامن پرداخت و ابعاد غیرقانونی بودن آن را شفاف کرد، این گزارش همچنین توضیحاتی دربا...

عاقبت بخیری یک پمپ بنزین! 

عاقبت بخیری یک پمپ بنزین! 
2023-07-20T11:38:56+03:30
خودرو را پارک کردم و به محل گودبرداری برگشتم و پرسیدم اینجا قبلاً پمپ بنزین نبود؟ جوابشان حافظه تصویری‌ام را تأیید کرد: «پمپ بنزین بود! دیگر نیست؛ حالا قرار ...

تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!

تماشای گذر عمر در سایه ایستگاه صلواتی/ چای همان چای و بیرق همان بیرق!
2023-07-19T13:19:04+03:30
می‌گویند نوشیدن چای داغ در لیوان‌های پلاستیکی احتمال ابتلاء به سرطان را افزایش می‌دهد؛ اعتراضی نیست! فقط ای کاش طعم چای بعد از روضه را عوض نکند. کافی است چای...

بازندگان کنکور!

بازندگان کنکور!
2023-07-16T13:07:00+03:30
روزنامه «جام جم» در گزارشی به تاثیر شرایط جغرافیایی و شکاف طبقات اجتماعی بر قبولی رشته‌های دانشگاهی در دهک‌های مختلف جامعه پرداخته و از دهک‌های ضعیف به عنوان...

جایی برای درمان درد دیدن!/ چشم‌ها؛ قدردان دست‌های روشنایی‌بخش

جایی برای درمان درد دیدن!/ چشم‌ها؛ قدردان دست‌های روشنایی‌بخش
2023-07-16T13:06:59+03:30
پیر و جوان ندارد، تقریباً همه باندی به چشم دارند و دستی به در و دیوار! اینجا همه درد چشم دارند؛ درد بینایی! و ضیا با تخصص خود به چشم‌ها نور روشنایی می‌بخشد، ...
X فیلم جدید فیلم جدید دانلود فیلم و سریال تبلیغات شما (پیام به تلگرام)