میرنیوز
به گزارش خبرنگار مهر، سفر حج امام خمینی (ره) در نوروز ۱۳۱۲ خورشیدی انجام شد، اما تقارن حج ۱۴۰۲ و سالگرد ارتحال بنیانگذار جمهوری اسلامی بهانهای است برای مرور این سفر معنوی و عبادی از سوی این عالم ربانی است. در کتاب صحیفه امام خمینی (ره) که در آن سخنرانیهای این عالم جمع شده است حضرت امام دو مرتبه در سخنرانیهای خود به سفر حج اشاره کرده اند.
یکی مربوط همسفر خودشان مرحوم سلیمان میرزا اسکندری، مؤسس حزب توده در ایران اشاره کرده و میفرمایند:
«اساس حزب توده را من یادم هست. آن کسی که حزب توده را در ایران ایجاد کرد سلیمان میرزا بود. سلیمان میرزا هم سفر من در مکه بود. آدم نمازخوان و آدم مؤمن، یک بچهی هم از سر راه برداشته بود، که معاملهی اولادی با او میکرد. آن هم برداشته بود آورده بود مکه، این تودهای به آن معنایی که اینها میگویند نبود که اعتقاد هیچ نداشته باشد».(همان، ج ۹، ص ۹۹).
و یکی هم در خصوص عنایت مردم مکه و مدینه به نمازجماعت است که ایشان میفرمایند:
«من در مکه، که مشرف بودم یک روز میخواستم یک کتابی بخرم که برای آن کتابفروش هم فایده داشت، ایستاده بودم، اذان گفتند، یک دفعه رها کرد، گفت که: «سُنّه الحنفیه» دیگر با من حرف نزد رفت سراغ نماز، در مدینه بازار را که من دیدم بسته بود، یعنی باز بود لکن هیچکس نبود، میرفتند سراغ نماز». (صحیفه امام، ج ۱۲، ص ۲۷)
همچنین در یادداشتهای همسر امام، که در کتاب زندگینامه او با عنوان «بانوی انقلاب» گردآوری شده، درباره چگونگی انجام این سفر حج نوشته شده است: «تازه به خانه جدید محله تکیه ملامحمود رفته بودیم که آقا به فکر حج افتاد و استدلالش این بود که وقتی مکلف نبوده است از ارث پدر مستطیع شده است. از آنجا که در آن سالها بچه بوده است و حجاش رفع تکلیف نبوده است و از طرفی با اسب و قاطر نمیتوانسته سفر کند، اولیایش ممانعت به عمل آوردهاند و نگذاشتهاند راهی چنین سفر پر مخاطرهای شود، زیرا مسافرت شش ماه طول میکشید. چند سال بعد هم که برای تحصیل به قم آمد و فرصت سفر حج را نیافته بود.
پس آن روز امکانات سفر فراهم نبوده است و درست است که حالا مستطیع نیست، ولی این حج به عهده اوست و چیزی که از طرف خدا بر عهدهاش باشد روشن است که دیگر جای چک و چانه ندارد.به برادر بزرگش که امور ملک موروثیاش در خمین در دستش بود نوشت: پانصد تومان برایم تهیه کنید و از طرف دیگر خودش اقدام به تهیه گذرنامه کرد بقیه وسایل هم که چیزی نبود. من فرزند دومم علی را حامله و از نبودن شوهرم در دیار غربت نگران بودم، ولی چاره نبود، باید تحمل کرد.»
«امام خمینی (ره) بعد از تولد دومین فرزندشان، در زمان طلبگی و در دوران آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری، به تاریخ ۲۵ شوال ۱۳۵۱ هجری قمری برابر با ۱۳۱۲ شمسی، با ماشین از قم به تهران، از تهران به اهواز، از اهواز به عراق و از عراق به لبنان رفتند و از آنجا به وسیله کشتی عازم جده شدند.
در کشتی با چند تن از تجّار قم به نامهای آقایان «آقازاده» و برادرزادهاش «مصطفوی» و «صادقی» آشنا میشوند و گویا در مکه خود به تنهایی منزلی اختیار میکنند و آقایان نامبرده برای احوالپرسی و نشستهای دوستانه خدمت ایشان میرسیدند.به هنگام برگشتن از حج، تا لبنان با همان آقایان همراه بودند و امام خمینی (ره) از لبنان به نجف آمده و سپس عازم ایران میشوند.شهر به شهر تا عراق و بعد سوریه و بیروت و از آنجا با کشتی تا هفت شبانهروز به جده که مجموع مسافرتشان سه ماه و نیم طول کشید و در این مدت تنها یک نامه از ایشان داشتم.
نامه ای که بسیار معروف شده است:
زمان: فروردین 1312 / ذی القعده 1351.
مکان: لبنان، بیروت.
تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوّت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آئینه قلبم منقوش است. عزیزم امیدوارم خداوند شما را بسلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. [حالِ] من با هر شدتی باشد میگذرد ولی بحمدالله تا کنون هرچه پیش آمد خوش بوده و الآن در شهر زیبای بیروت هستم؛ حقیقتاً جای شما خالی است فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراه نیست که این منظره عالی به دل بچسبد.
در هر حال امشب شب دوم است که منتظر کشتی هستیم، از قرار معلوم و معروف یک کشتی فردا حرکت میکند ولی ماها که قدری دیر رسیدیم، باید منتظر کشتی دیگر باشیم. عجالتاً تکلیف معلوم نیست امید است خداوند به عزت اجداد طاهرینم که همه حجاج را موفق کند به اتمام عمل، از این حیث قدری نگران هستیم ولی از حیث مزاج بحمدالله به سلامت، بلکه مزاجم بحمدالله مستقیم تر و بهتر است. خیلی سفر خوبی است جای شما خیلی خیلی خالیست. دلم برای پسرت قدری تنگ شده است. امید است هر دو به سلامت و سعادت در تحت مراقبت آن عزیز و محافظت خدای متعال باشند اگر به آقا و خانمها کاغذی نوشتید سلام مرا برسانید. من از قِبَل همه نایب الزیاره هستم.به خانم شمس آفاق سلام برسانید و به توسط ایشان به آقای دکتر سلام برسانید. به خاور سلطان و ربابه سلطان سلام برسانید.صفحه مقابل را به آقای شیخ عبدالحسین بگویید برسانند. ایام عمر و عزت مستدام. تصدقت، قربانت؛ روح الله
منبع : خبرگزاری مهر
"امواج شبهه" پاسخگویی پدافندی برای کمک به طراحیهای آفندی در حوزه رسانه است
پیوند موسیقی و شعر برای دفاع از وطن
دوران پرشور نسل امید و حماسه/ دفاعمقدس در آینه سینمای کودک و نوجوان
هنر برای همه؛ طرحی که هنر را تا دورافتادهترین نقاط ایران برد
نگاهی به کتاب قصههای قلک/ آموزش سواد مالی به کودکان با زبانی طناز و جذاب
عاشورای هادی حجازیفر ناجی کنداکتور دفاعمقدسی تلویزیون/ پشت جبههها را فراموش نکنید
ماجرای یک عکس| ۱۰ پاکت سیگار کشیدم تا این عکس را چاپ کردم
ماجرای یک عکس| دردناک ترین تصویری که «ساسان مویدی» در جنگ ثبت کرد
عرضه ویژه کتابهای علوم دینی استاد صفایی حائری همزمان با شروع سال تحصیلی
بازچاپ «آسمانیترین مهربانی» سیدمهدی شجاعی
«پنجره باز»؛ هفت روایت از سلامت و دفاع مقدس
انتشار پشت صحنه «پوست شیر» در ۲ قسمت
ملت ایران بر اساس تجارب جنگ تحمیلی وحدت را ضامن شکست راهبرد دشمن میداند
آرش میراحمدی با حضور طنازان تلویزیون و سینما بدرقه شد + عکس
نگاهی به سریالها و برنامههای تلویزیون در هفته دفاعمقدس
آثار مهم انقلاب اسلامی در ایجاد تحولات مهم داخلی و بینالمللی
بررسی اندیشههای سیاسی استاد امام خمینی(ره) در یک کتاب جدید
کتاب «چیستی رویکرد تمدنی» منتشر شد
مادر شهید علی وردی: شهادت آرمان مسیر زندگی خیلی از جوانان را تغییر داد
ماجرای یک عکس| امام خمینی(ره) فرمودند: احمد بیا این مرا کشت!
ماجرای یک عکس جنگی| ۱۰ پاکت سیگار کشیدم تا این عکس را چاپ کردم
ماجرای یک عکس/ امام خمینی فرمودند: احمد بیا این مرا کشت!
"شهید شیرودی" بهجشنواره فجر امسال میرسد؟
آشنایی با یکی از حقوق مسلم زنان در خانواده از منظر اسلام
اسقف اعظم روسیه: رویکرد هتاکان به ادیان را قاطعانه محکوم میکنیم
شروع مدرسه تلویزیونی و جزئیات آن/ مدرسه کنکور جدید هم در راه است
وزیر اطلاعات: پروندههاییکه نشانگر پیروزی ماست را در اختیار نویسندگان و هنرمندان قرار میدهیم
چرا «نگهبان شب» گزینه مناسبی برای حضور در اسکار ۲۰۲۴ است؟
مواجهه زیبا و شاعرانه هنرمندان با مقوله خشن جنگ در دوران دفاع مقدس
آیا عوامل «از سرگذشت» حاضرند قصههای خود را روایت کنند؟/ مخاطبان گریه فروتن و قصه تسلیمی را ندیده و نشنیده بودند